ایرانیان و جنگ اسرائیل-حماس: چرا مردم ایران از اسرائیل حمایت می‌کنند؟

صبح روز هفتم اکتبر، خبر حمله وحشیانه گروه تروریستی حماس به مردم بی‌دفاع اسرائیل و کشتار بی‌رحمانه مردم به سرعت در سرخط اخبار بین‌المللی قرار گرفت و بسیاری از مردم و سیاستمداران دنیا نسبت به این اقدام غیر انسانی واکنش نشان دادند.

همزمان با این موضع‌گیری‌ها و خشم و نفرت عمومی از جنایات حماس، همانطور که پیش‌بینی می‌شد، ملاهای حاکم در تهران به سرعت از حماس حمایت کردند و نیروهای سپاه و شبه‌نظامیان وابسته به آن که با نام بسیج در ایران شناخته می‌شوند، اقدام به برگزاری جشن در خیابان‌های تهران نمودند. اما در میان مردم ایران، آنچه جریان داشت کاملا خلاف رویکرد حکومت بود. مردم احساس همدردی با اسرائیل را در کنار خشم و نفرت دیرینه خود از اقدامات گروه‌های نظامی فلسطینی ابراز می‌کردند و یکی از بارزترین جلوه‌های این نگاه عمومی، در بازی فوتبال تیم پرسپولیس، به ویدیویی جهانی تبدیل شد.

در کشورهای دیگر نیز، ایرانیان جزو معدود ملیت‌هایی بودند که در هفته گذشته، همواره در تجمعات حمایت و همدردی با مردم اسرائیل حضور داشتند و در طرف دیگر، یعنی در سمت حامیان حماس کمترین حضور ایرانیان را شاهد بودیم و ایرانیان حاضر در تجمعات حمایت از حماس نیز غالبا از افراد نزدیک یا همسو با رژیم حاکم در تهران بوده‌اند.

این درحالی بود که دیگر کشورهای منطقه، یعنی کشورهای عربی-اسلامی و همچنین ترکیه، با احتیاط نسبت به این اقدام واکنش نشان دادند و حتی قطر که به‌عنوان اصلی‌ترین پشتوانه مالی و سیاسی حماس شناخته می‌شود نیز این احتیاط را از دست نداد.

با این‌حال، مردم جوامع اسلامی خاورمیانه به سرعت اقدام به برگزاری تجمع‌های خیابانی و حمایت آشکار از گروه حماس نمودند. در حقیقت اگرچه دولت‌های کشورهای عربی و ترکیه با رعایت احتیاط‌های دیپلماتیک و بدون حمایت صریح از اقدامات حماس تلاش می‌کردند موضع ضد اسرائیلی و حمایت از فلسطین را حفظ نمایند، مردم برخی از این کشورها، بسیار جلوتر از حاکمان خود در حمایت از حماس به خیابان‌ها آمده بودند.

این موج عربی-اسلامی با موجی از حمایت گرو‌های چپ‌گرا در اروپا و آمریکای شمالی نیز همراه بود و در این میان رفتار کاملا متفاوت مردم ایران، آن هم در شرایطی که در این کشور، حمایت از اسرائیل یا ابراز دوستی نسبت به این کشور و مردمش جرم تلقی می‌شود، پیامی مهم به همراه داشت که همچنان این پیام یا به عمد و یا به دلیل غلبه اخبار مربوط به جنگ، نادیده گرفته می‌شود.

اکنون که با گذشت بیش از یک هفته از جنایات حماس و آغاز عملیات نظامی ارتش اسرائیل علیه این گروه، صف‌بندی‌ها آشکارتر شده و برخی کشورها در پوشش دفاع از مردم غیر نظامی غزه، در مقابل اقدام اسرائیل موضع‌گیری کرده‌اند و خیابان‌های آنها هر روز شاهد تظاهرات حامیان حماس است، تفاوت رویکرد مردم ایران، حتی بیش از روزهای آغازین این جنگ هویدا شده و شناخت ریشه‌ها و دلایل این رویکرد همدلانه نسبت به اسرائیل، می‌تواند در تحلیل رویدادهای آتی ایران و منطقه نیز راهگشا باشد.

آنچه در شبکه‌های اجتماعی و همچنین در سطح جامعه ایران، به وضوح قابل مشاهده است، این است که ایرانیان از لحظه مخابره نخستین تصاویر حمله حماس به مردم بی‌دفاع در اسرائیل، به سرعت این تصاویر را با سه رویداد تاریخی مشابه‌سازی کرده و نسبت به طرف مورد حمله قرارگرفته، احساس همدردی و هم‌ذات پنداری نمودند.

نخستین رویداد که همواره به عنوان یک تراژدی تلخ تاریخی در حافظه جمعی ایرانیان وجود داشته، ماجرای هجوم اعراب مسلمان به امپراطوری ایران و قتل، غارت و تجاوز به ایرانیان و مجبور کردن آنها به پذیرش اسلام در قرن نخست ظهور اسلام است.

تاریخ ایران سرشار از مستنداتی است که نشان می‌دهد، در آن زمان، اعراب مسلمان به دلیل اینکه خود را قوم برگزیده خدا و ایرانیان را کافر یا ناپاک می‌دانستند، با استناد به کتاب قرآن، جان و مال و زنان ایرانیان را بر خود حلال می‌دانستند و از این رو در کشتار فجیع مردم، به اسارت بردن و خرید و فروش زنان و دختران و غارت اموال مردم، به گونه‌ای رفتار کردند که هنوز پس از ۱۴ قرن، وجدان جمعی ایرانیان، این حمله وحشیانه را چون کینه‌ای عمیق در خود حفظ کرده است. تصاویر مخابره شده از شهرک‌های اسرائیلی برای ایرانیان، یادآور آن دوران تلخ بود و از این رو در ناخودآگاه جمعی مردم، حس همذات پنداری با قربانیان بسیار قوی بود.

اما دومین فراز تاریخی که باعث می‌شد ایرانیان در این جنگ، با قربانیان همدلی کنند و از نیروی مهاجم، نفرت داشته باشند، واقعه مهم تاریخ معاصر ایران یعنی سرنگونی حکومت پادشاهی ایران در سال ۱۹۷۹ بود. بسیاری از مردم ایران، این رویداد را قادسیه دوم می‌نامند. جنگ قادسیه، همان جنگی بود که سپاه اعراب مسلمان در آن جنگ توانست ارتش ایران را شکست داده و امپراطوری ایران را فتح کند.

بسیاری از ایرانیان، رویداد سال ۱۹۷۹ را تکرار همان تراژدی و سقوط دوباره پادشاهی ایران به دست نسل جدید مهاجمان مسلمان، یعنی ملاها می‌دانند.

اما نکته بسیار مهم درباره رویداد ۱۹۷۹ ایران، این است که در این رویداد، آنچه در واقع پیروز شد، ناسیونالیسم عربی بود، یعنی همان دیدگاهی که فلسطین را به عنوان نقطه اتصال گروه‌های چند ملیتی، در جهان مطرح کرده و در پس این نقاب، ایده‌ای عمیقا نژادپرستانه را در خاورمیانه دنبال می‌کند.

جریان ناسیونالیسم عربی که برخی از چهره‌های سرشناس آن، به وضوح آرزوی نابودی ایرانیان و یهودیان را به زبان آورده‌اند، جریانی کمونیستی یا سوسیالیستی با محوریت ملت عرب مسلمان است.

در نگاه این جریان که پس از فروپاشی امپراطوری عثمانی، شکل گرفته و اخوان المسلمین مصر در کنار معمر قذافی در لیبی و حزب بعث عراق و سوریه، بزرگترین مدعیان رهبری‌اش بوده‌اند، خاورمیانه باید در اختیار اتحاد ملت عرب مسلمان باشد و ایرانیان و یهودیان مگس‌های مزاحم این اتحاد تلقی می‌شوند.

این جریان با تامین مالی و تسلیحاتی و آموزش‌های نظامی و اعزام نیرو به ایران، نقش پررنگی در به حکومت رسیدن ملایان در تهران داشته و ملایان حاکم ایران نیز از لحظه آغاز حکومتشان، موضوع فلسطین را به عنوان محور اتحاد ناسیونالیسم عربی، تقویت کرده‌اند.

از این رو، در ذهن ایرانیان واقعه ۱۹۷۹ ایران، پیروزی جریان ناسیونالیسم عربی در جنگ علیه هویت ملی ایران تلقی می‌شود و آنچه امروز اسرائیل را تهدید می‌کند شبیه همان چیزی است که نزدیک به ۴۵ سال قبل ایران را به اشغال خود درآورد و از این جهت، ایرانیان دوست دارند تا کشوری که مانند خودشان به دلیل عرب مسلمان نبودن، در خاورمیانه هدف حمله قرار گرفته، نجات پیدا کند.

سومین موضوعی که ایرانیان پس از حمله حماس، آن را یادآوری کردند هم ادامه همان تلاش جریان ناسیونالیسم عربی، پس از  سال ۱۹۷۹ است: “حمله رژیم صدام به خاک ایران.” این تجاوز نظامی توسط کسی که تلاش داشت با فتح نهایی ایران، خود را رهبر آرمانی خلق عرب معرفی کند، همواره مورد حمایت گرو‌ه‌های مختلف از جمله همین فلسطینیان بوده و هنوز هم در غزه تحت حاکمیت گروه تروریستی حماس، خیابانی به نام صدام که او را «سردار قادسیه» می‌دانند، وجود دارد.

ایرانیان نه تنها ائتلاف عربی-اسلامی متحجر و نژادپرست را از حامیان واقعه ۱۹۷۹ و تجاوز عراق به ایران می‌دانند، بلکه امروز هم به درستی خط کینه‌ورزی این جریان نسبت به هویت ملی و تمامیت سرزمینی ایران را می‌بینند و از این رو برخلاف دیگر ملت‌های منطقه، در سمت حمایت از اسرائیل ایستاده‌اند.

این افتراق بزرگ ملت ایران با دیگر ملت‌های مسلمان منطقه، همان نکته مهمی است که تا وقتی در غرب مورد توجه قرار نگیرد، همواره خطای یکسان دانستنِ حکومت و ملت ایران، موجب تصمیمات اشتباه و نتایج خسارت آور خواهد شد.

Total
0
Shares