آخرش چه میشود؟ پرسشی است که هر روز بسیاری از مردم تکرار میکنند. آیا انقلابی رخ میدهد؟ آیا جمهوری اسلامی بهطور بنیادین و ساختاری تغییر خواهد کرد؟ آیا غربیها برای تغییر اقدام خواهند کرد؟ آیا نظامیها کودتا میکنند؟ آیا اصلاحطلبان واقعاً درپی تغییرند و میتوانند؟ آیا جنگ داخلی میشود؟ آیا مردم میلیونی به خیابان میآیند؟ آیا بازگشت پادشاهی پهلوی اتفاق میافتد؟ و بسیاری پرسشهای دیگر که درپی “چه میشود و این وضعیت بد تا کی ادامه دارد؟”، مطرح میشود.
اگر آنچه که وجود دارد را بتوان نظم دانست؛ نظم سیاسی موجود، نظم اجتماعی موجود و نظم اقتصادی موجود به بنبست رسیده است. حکومت توانایی اداره کشور و حل مشکلات متعدد را ندارد. بر تعداد و شدت مشکلات افزوده میشود. بحرانها همهگیر شده است. حکومت از واژهی ناترازی بهجای بحران استفاده میکند و میگوید که در همهی بخشها ناترازی وجود دارد. مردم نیز متوجه عمق بحران شدهاند. آب، برق، گاز، آلودگی، جادهها، خودروها و دیگر تولیدات، مسکن، اجاره، اشتغال، ازدواج، آموزش، بهداشت، درمان، کشاورزی، سرمایه، کارآمدی، شایستگی، مدیریت، نمایندگی، امنیت، بازنشستگی، توافق بیننسلی، تحمیلهای سبک زندگی، تحمیلهای باور و ایدئولوژی، شادی، آرامش و بسیاری موارد دیگر همگی در وضعیت بدی قرار دارد. ازدستدادن امروز و حتی آینده، استیصال دربرابر مسائل، افزایش افسردگی و گسترش خودکشی و بزههای اجتماعی بر همگان آشکار است.
اما اگر تغییراتی باشد، چگونه و توسط چه کسانی است. آیا همهچیز بهیکباره و بدون وجود تصویری از پیش بهوقوع میپیوندد. آیا بازیگران تغییرات مشخص نیست. آیا از هر کسی و به هر شکلی میتوان تغییرات مثبت و مفیدی برای ایران را انتظار داشت. آیا اگر عدهای در پی ایجاد تغییرات باشند، دیگران حمایت میکنند، همراهی میکنند یا کناره میگیرند و حتی ممکن است که مقابله کنند؟ این دقیقاً همان نقطهای است که اهمیت اندیشیدن و پرداختن به موضوع مدل تغییر، مدلهای گذار یا شیوههای انقلابی مطرح میشود.
با مروری بر زمینههای استمرار و تغییر و همچنین کارگزاران حفظ و تغییر، “مدل تغییر” با توجه به مشابهتها نسبت به این زمینهها و کارگزاران در کشورهای مختلف (بهویژه در چند دهه اخیر) به امکانهای تغییرات سیاسی در ایران میپردازد. این موضوع در قالب نوشتههایی چون نیروهای موثر بر گذار به دموکراسی، جنبشهای اجتماعی چگونه کار میکند، عوامل و موانع انقلاب، راهکارهای پیروزی در مبارزه سیاسی یا عنوانهای مشابه درباره انقلاب، گذار یا جنبش اجتماعی وجود دارد.
تعیین “مدل تغییر” نقشهای مورد نیاز و نیروهای سیاسی متناسب را روشن میکند. آیا به نیروی سیاسیای نیاز است که با نظم جهانی سازگار و هماهنگ باشد. به نیروی سازمانده و اجماعساز نیاز است. یا نیروهای رسانهای و هماهنگکننده لازم است. اهمیت و ضرورت نیروهای گفتمانساز، اندیشهای و برنامهریز چیست. آیا باید برای خیابان آماده شد یا باید برای ریزش در قدرت تمهید و برنامهریزی کرد. مدل تغییر به این مسئله و بسیاری مسائل دیگر پاسخ میدهد.
مسائل مختلفی در بررسی عوامل موثر بر انقلاب یا تغییر سیاسی مطرح میشود. ساختار سیاسی موجود، مشروعیت و میزان انسجام حکومت، علتهای نارضایتی و اعتراض مردم، شیوههای اعتراض و بیان نارضایتی، میزان دسترسی به سطوح مختلف خشونت توسط مخالفان و حکومت، ارادهی تغییر در درون حکومت یا بیرون از حکومت، تحولات و مناسبات جهانی و منطقهای، زمینههای انقلابی در جهان و منطقه، فشار یا مداخله خارجی، جنگ، سیر تحولات و زمینههای اعتراضات پیشین، وجود رهبری در مخالفان، گفتمان و ایدئولوژی فراگیر در میان مخالفان، زمینههای توافق و سازش مخالفان و حکومت، گستردگی جغرافیایی و فراوانی معترضان، شیوههای هماهنگی و همبستگی مخالفان، تغییر وفاداری نظامیها، سطح دموکراسی هدفگذاریشده، وجود رسانه یا بهرهگیری از امکانهای هماهنگی و سازماندهی و برخی موارد دیگر در پژوهشها و بررسیهای انقلابها، گذارها و تغییرات سیاسی مورد توجه بوده است.
باوجوداینها در بررسی کنونی با تمرکز بر شناسایی مدلهای تغییر پنج دسته از مسائل در نظر گرفته شده است.
۱. انسجام و ارادهی حفظ وضع موجود یا نظام موجود با تمرکز بر تغییر وفاداری نظامیها و وجود نیروهای اصلاحطلب و تغییرخواه در درون حکومت.
۲. وجود رهبری، وضعیت هماهنگی و همبستگی در میان مخالفان موثر و قدرتمند، وجود گفتمان غالب یا جریان اجتماعی و سیاسی قدرتمند در جامعه و بهطورکلی وضعیت کارگزاران تغییر، نقشها و نمایندگیها و آمادگی آنها.
۳. وضعیت نظم جهانی و منطقهای، وجود فشارهای اقتصادی و سیاسی تأثیرگذار خارجی، وجود خواست جهانی (شورای امنیت)، یا خواست قدرت جهانی (ایالات متحده) یا خواست قدرتهای منطقهای (در مورد ایران میتوان روسیه، چین، بریتانیا، اتحادیه اروپا، اسرائیل و کشورهای عربی را موثر دانست)، تحولات پیشین و موثر در نظم منطقهای و جهانی، امکان مداخلهی نظامی فراگیر یا موثر توسط کشورهای خارجی، میزان حمایت نظامی از گروههای مخالف معتقد به مبارزه مسلحانه با حکومت، ایجاد منطقههای حائل یا امن یا ایجاد شرایط مقطعی متناسب، حمایت موثر اطلاعاتی و امنیتی هریک از کشورهای منطقه یا جهان از معترضان، ارادهی حکومتهای همپیمان با حکومت برای هر سطحی از مداخله و حمایت بهنفع حکومت.
۴. شیوههای سازماندهی و اقدام مخالفان و سطح خشونت انتخابشده توسط حکومت و توسط مخالفان برای تغییرات که میتواند به صورت کنشهای نافرمانی، تسخیر خیابان و مراکز حکومتی، و درگیری با پلیس و نیروهای نظامی یا دیگر موارد باشد. بهطورکلی وجود گروههای مردمی مخالف حکومت یا گروههای مبارز حرفهای علیه حکومت و استفاده از قالبهای مبارزهی بدونخشونت یا دیگر قالبها در اینجا مهم است.
۵. امکان سازش و توافق با حکومت توسط مخالفان یا پیشگرفتن ستیز تا آخرین لحظهی دردستگرفتن قدرت. این مسئله در پیوند با بازیگران خارجی مخالف و حامی میتواند فراتر از یک مدل سازش یا مدل ستیز مخالفان و حکومت باشد.
در بررسیهای مدلهای تغییر در ایران چند تحول انقلابی در جهان بسیار مورد توجه بوده است. بسیاری وضعیت عراق و افغانستان و تا اندازهای سوریه و لبنان را در نظر دارند. برخی به نمونههای موفق انقلابهای بهار عربی توجه میکنند. برخی ترجیح میدهند که بر اتقلابهای ضدکمونیستی شرق اروپا (از لهستان، چکسلواکی و مجارستان تا رومانی) تمرکز کنند. آفریقای جنوبی نیز همیشه مورد توجه بوده است. برخی معتقدند که تجربههای ناموفق یا ناتمام مانند ونزوئلا و هنگکنگ نیز میتواند با برخی ملاحظات برای یک تغییر مفید در ایران درنظر گرفته شود. فروپاشی شوروی یا برخی از مراحل تحولات یوگسلاوی نیز مورد توجه است. تغییرات سیاسی فیلیپین، آرژانتین، شیلی، اسپانیا و کرهجنوبی هم توجه برخی را برانگیخته است.
بررسی مدلهای تغییر اگر با یک یا دو معیار نظم یابد میتواند امکان دستهبندی و ارزیابی دقیقتر را فراهم کند و زمینههای بهرهگیری از نمونههای مختلف جهان برای تغییر در ایران را فراهم کند. بنابراین با درنظرگرفتن ساختار پساتوتالیتری جمهوری اسلامی (که نوعی توتالیتاریسم جدید است) میتوان برخی از عوامل و موضوعها را کنار گذاشت، وجود تحولات زنجیرهای پس از ۷ اکتبر تا انتخاب مجدد ترامپ را نیز در نظر گرفت و با توجه به انباشت و تشدید بحرانها (ناترازیها) را افزود و بدون توجه به علت، زمینهها و گستردگی اعتراضات و نارضایتیها که هر لحظه ممکن است از جایی شروع و سریع به سایر مسائل کشانده شود، طرح محدودی ارائه کرد.
غلبهی گفتمان انقلاب ملی، وجود رهبری ملی شاهزاده رضا پهلوی، هدفگذاری احیا یا ایجاد دولت ملی، وجود همگرایی در سایر نیروهای غیرهمراه با پهلوی بهسوی گفتمان تصحیح انقلاب۵۷ و ظرفیتهای بازگشت به خیابان مردم در ادامه مفروض خواهد بود.
مبنای اصلی شناسایی و بررسی مدلهای تغییر را براساس “شیوهی انتقال قدرت” قرار خواهیم داد. بنابراین فروپاشی، کودتای نظامی، جانشینی، تغییرات ساختاری برای افزایش قدرت ریاستجمهوری یا محدودسازی ولیفقیه و نظامی-امنیتیها، سازش حکومت با رهبر مخالفان برای تشکیل دولت انتقالی یا برگزاری رفراندم، مبارزات خیابانی گسترده و تسخیر بدونخشونت قدرت در زمان کنارنشینی نظامیها، حمایت محدود نظامی و امنیتی برای تسخیر پایتخت توسط معترضان بدونسلاح و پرشمار، مسلحسازی بخشی از مخالفان و تسخیر پایتخت توسط آنها با کنارنشینی نسبی نظامیها، وقوع جنگ داخلی یا ضربه قدرتمند نظامی با هدف ایجاد ضربهی نهایی در سالهای دورتر و در نهایت، مداخله مستقیم نظامی میتواند انواع مدلهای تغییر باشد و با توجه به تجربههای کشورهای مشابه توضیح و بسط داده شود. میتوان با توجه به مسائل ایران مدل تغییر در ایران را با موارد زیر تدقیق کرد.
الف) امکانهای سازش یا غلبهی مخالفان وضع موجود در درون قدرت
ب) میزان تاثیر قدرتهای جهانی و منطقهای
پ) امکانهای تغییر وفاداری نظامیها به حکومت
ت) جدیگرفتهشدن اپوزیسیون مسلط و رهبری آن توسط مردم
ث) امکان حضور گسترده مخالفان در یک روز در تهران ج) امکان مسلحسازی بخشی از مخالفان.
بنابراین برای شناسایی شیوهی انتقال قدرت میتوان با تمرکز بر سازش یا ستیز شروع کرد و با توجه به هدفگذاری تغییر رفتار یا تغییر نظام، دستهبندی مدلها را تکمیل کرد و سپس سایر موارد را در نظر گرفت.
درنتیجه ابتدا باید دید اگر امکان سازش برای تغییر وجود دارد، چه اشکالی از سازش ممکن خواهد بود. همچنین به امکانهای رفتارهای متفاوت و غیرفرمانبردارانه نظامیها پرداخت. مسئله کلیدی دیگر نقش مداخلهها و حمایتهای نظامی و اطلاعاتی-امنیتی قدرتهای جهانی و منطقهای است.
همچنین باید به ظرفیت رهبری ملی شاهزاده رضا پهلوی یا امکان پذیرش رهبری ائتلافی جمهوریخواهان مخالف حکومت توجه کرد. شانس حضور خیابانی گسترده مردم معترض در پایتخت را نیز باید در نظر گرفت. بنابراین میتوان مدلهای تغییر قابل بررسی را شناسایی کرد و با توجه به امتیازها و پیامدهای احتمالی برخی از عناصر، زمینهها و کارگزاران را برای تقویت مدل مطلوب تقویت کرد.
در بررسی کنونی ما مدلهایهای زیر را برای ایران ممکن میدانیم.
۱. مدل انتقال قدرت از طریق ستیز کمخشونت مردم معترض با وجود رهبری واحد مخالفان در شرایط استیصال حکومت در شرایط فشار حداکثری مشابه انقلاب “قدرتمردم” فیلیپین (۱۹۸۶) یا مشابه با بسیاری از انقلابهای ضدکمونیستی اروپای شرقی (بهویژه لهستان، چکسلواکی و مجارستان). انقلابهای عربی (مصر، تونس و دیگر موارد ناموفق آن) نیز مشابه همین مدل است. حتی انقلابهای ناموفق هنگکنگ و ونزوئلا نیز مشابهت زیادی با این موارد دارد. گرچه میزان حمایت نظم جهانی از آنها متفاوت است و وضعیت مخالفان نیز در آنها مشابه نیست. دامنهی این مدل تغییر را میتوان تا انتقال قدرت در شرایط خاص و ویژه تغییرات محدود در حکومت گستراند و مدل رومانی چائوشسکو را افزود.
۲. مدل انتقال قدرت از طریق سازش حکومت با رهبری واحد مخالفان برای ایجاد دولت انتقالی و برگزاری رفراندم یا ایجاد تغییرات ساختاری مشابه مدل آفریقای جنوبی. فشار حداکثری خارجی و انتخاب راهکار سیاسی بدون مداخله نظامیها و کشورهای منطقه ای از ویژگیهای این مدل است. شناسایی رهبری مخالفان که امکان پیشبرد یک سازش معنادار و قدرتمند با حکومت را داشته باشد و بتواند مخالفان را نمایندگی و کنترل کند از ضرورتهای این مدل است. در این مدل نیز مانند مدل قبلی تغییر نظام اتفاق میافتد.
۳. مدل سوم انتقال قدرت از طریق تغییر رفتار درون حکومت است. این تغییر رفتار میتواند مشابه بازگشت پادشاه اسپانیا پس از فرانکو، یا انتقال قدرت پس از پینوشه در شیلی یا تغییرات قدرت در کرهجنوبی و آرژانتین پس از حکومت نظامیها باشد. مسئلهی جانشینی رهبری در ایران و تحمیل ارادهی سیاسی قدرتهای جهانی و منطقهای مبنای این مدل در ایران است. در این مدل قدرت نظامیها و ارادهی سیاسی آنها دست بالا گرفته شده است. تنوع این مدل در نمونه پس از جنگ فالکلند در آرژانتین تا بحرانهای پیدرپی کرهجنوبی تا سایهی تحولات اروپای غربی بر اسپانیای دوران فرانکو گسترانیده شده است و میتواند با توجه به ویژگیهای ایران تفصیل بیابد.
۴. مدل انتقال قدرت با مداخلهی محدود نظامی جهت محدودسازی نظامیها و هدفگیری رهبری حکومت سرکوبگر جهت افزایش روحیه معترضان و حضور گسترده اعتراضی مردمی مشابه با مدل یوگسلاوی دوران میلوشویچ. دوران طولانیمدت بحرانها و تغییرات گسترده در اروپای پس از فروپاشی شوروی از زمینههای این مدل تغییر است.
۵. انتقال قدرت از طریق مداخله خارجی نمونههای زیادی در کشورهای پساتوتالیتر داشته است و در چند دهه اخیر نمونههای عراق، افغانستان، لیبی و سوریه در این منطقه به اشکال و ویژگیهای مختلفی رخ داده است. مدل تغییر از طریق مداخلهی مشابه عراق و افغانستان در ایران بیرون از مدلهای تغییر ممکن است. اما مشابه لیبی و سوریه در شمار مدلهای تغییر بلندمدت قرار میگیرد. شکلگیری گروههای مسلح مختلف و ایجاد منطقههای امن و دخالت قدرتهای منطقهای در شرایط کنونی ممکن نیست، ولی بیرون از مدلهای تغییر نیز قرار نگرفته است.
۶. مدلهای پیشین عمدتاً بر تغییر نظم سیاسی همبسته با تغییرات نظمهای اجتماعی و اقتصادی قرار دارد. چه بهصورت تغییر نظام باشد یا چه بهصورت تغییر رفتار باشد. اما مدل دیگری میتواند با تمرکز بر تغییر مسیر حکومت از طریق فروپاشی مشابه شوروی و برآمدن یک طیف امنیتی درون قدرت، یا تغییر مسیر رهبر بعدی (در فرآیند طبیعی یا برنامهریزیشده جانشینی) یا کودتای بخشی از نظامیها جهت تغییر مسیر حکومت، تعریف شود. در اینمدل نظم سیاسی تغییرات زیادی نخواهد کرد و بیشتر در نظمهای اجتماعی یا اقتصادی تغییرات صورت میگیرد. در این مدل امکان توافق نظامیها و رهبری با اصلاحطلبان و میانهروهای درون قدرت وجود دارد. دامنهی این مدل موارد فراوانی مانند تغییرات چین، فروپاشی شوروی، یا برخی از کودتاهای نظامی در جهان جهت جلوگیری از تغییرات سیاسی است (و درنتیجه با مدل سوم تفاوت دارد).
با توجه به شرایط ایران و تحولات ماههای آینده امکان تقویت یا تضعیف هر یک از این مدلها وجود دارد. با تمرکز بر ویژگیهای مدلها و توجه به رویدادها یا کارگزاران تغییر میتوان شرایط متفاوتی در آینده ایجاد کرد. اندیشکده مسائل ایران تمرکز بر مدلهای تغییر را در آینده پیگیری خواهد کرد.