سوریه باز میدان درگیریهای نظامی رژیم اسد و مخالفانش شده است. درگیریهایی که بلافاصله پس از توافق آتشبس در لبنان و در آستانهی آغاز ریاستجمهوری ترامپ در ایالات متحده پیشبینی دربارهی خاستگاه و پیامدهای این درگیریها را پیچیده کرده است.
چهار سال از درگیریهای طولانی پیشین در سوریه میگذرد. گروه تحریر شام در این مدت بهسختی و با حمایت جدیتر ترکیه در منطقه ادلب بقایش را حفظ کرده بود. گروه اسلامگرایی که در چند سال اخیر سعی کرده است که یک تصویر ملی نیز از خودش بسازد. اما سازمان رهبری آن و وجود رهبرانی که پیشتر از رهبران القاعدهی سوریه بودهاند و همچنین مجموعهی مواضع و اقدامات آنها نشانهای از فاصلهگیری از اسلامگرایی ندارد. بهسختی میتوان آنها را از نیروهای سلفی جهادی جدا دانست. حمایت دولت اردوغان و سایر اخوانیهای منطقه نیز نشان از پایگاه سلفی آنها دارد. آنها در لیست گروههای تروریستی ایالات متحده و کشورهای غربی قرار دارند. علیرغم درگیریها و تصفیههای داخلی ۷ سال گذشته و حذف برخی نیروهای سلفی جهادی همچنان نیروهایی با سابقهی سلفی جهادی در تحریر شام قدرت دارند و بهنظر میرسد که منشا آن درگیریها نیز اختلافات غیرایدئولوژیک بوده است.
دولت اسد اما پس از دورهی سخت جنگ در چند سال گذشته درپی بازسازی خود بود. در یک سال گذشته در درگیریهای پس از ۷ اکتبر با احتیاط عمل کرده بود و اقدامات جدی برای بازگشت به اتحادیه عرب داشت. احتمال فاصلهگیری از جمهوری اسلامی در چند ماه اخیر مطرح شده بود. تکیهی اسد به روسیه درگیر در اوکراین نیز با تردیدهایی روبرو بود و بنابراین اسد درپی یک وضعیت امن بود. اما آغاز درگیریهای ابهام و پیچیدگی زیادی با خود ایجاد کرده است.
شاید تا اینجا بتوان سه سناریو را ممکن دانست. اول سناریوی ضعیف ادامهی اقدامات نظم غربی برای شکست کشورهای محور ضد اسرائیلی و سپس دو سناریوی همپوشان ارادهی تحریر شام و اراده ی ترکیه برای اقدامات نظامی علیهی اسد و نقشآفرینی در منطقه را محتمل دانست.
از یک سو نتانیاهو مدعی است که سوریه درپی تقویت حزبالله برای آغاز درگیری پس از آتشبس است و همچنان همپیمان تهران است. بیتردید تحرکات جبهه مقاومت به رهبری جمهوری اسلامی یک خط قرمز برای اسرائیل و حامیان غربیاش است. حملات محدود چند هفته اخیر اسرائیل نیز نشاندهنده همین است. اما اسرائیل نمیتواند گروه اسلامگرای تحریر شام را نیز خطر کوچکی بشمارد.
گرچه در یک تصویر بزرگ تحولات سوریه میتواند ادامهی تغییرات سیاسی و امنیتی منطقه پس از ۷ اکتبر باشد. اما تکیه به نیروهای اسلامگرا -ولو تعدیلشده با ملیگرایی- نمیتواند یک گزینهی پذیرفتهشده توسط نظم غربی باشد. تغییرات پس از ۷ اکتبر که گاه با نام نظم جدید خاورمیانه معرفی میشود با بازگشت ترامپ براساس ایجاد یک قدرت منطقهای با رهبری اسرائیل یا با رهبری مشترک اسرائیل و عربستان خواهد بود. نظمی که در راستای دکترین رهبری جهانی ایالات متحده و با راهبرد چندجانبهگرایی از طریق قدرتهای منطقهای همپیمان پیش میرود. این نظم گرچه مایل است که محور آشوب (محوری که در آخرین بیانیه نشست ناتو بهعنوان خطر جدی روسیه، چین، جمهوری اسلامی و کره شمالی برای جهان آزاد معرفی شده است) را تضعیف کند، ولی با هر ابزاری تامین نخواهد شد.
از سوی دیگر حمله نیروهای اسلامگرا به حلب ممکن است که صرفاً خواست گروه تحریر شام یا درنهایت بلندپروازیهای ترکیه باشد و ربطی به خواست اسرائیل و حامیان غربیاش نداشته باشد. گروه تحریر شام نمیتواند بدون پیروزیهای معنادار به بقای محدود و حفاظتشدهاش در ادلب ادامه دهد. بنابراین با توجه به تضعیف محور جمهوری اسلامی در تحولات چند ماه گذشته و محدودیتهای روسیه نیروهای تحریر شام فرصت را برای ضربات جدی و تصرف مناطقی از سوریه مهیا دانستهاند و از فرصت ضربات اسرائیل و ایالات متحده به سوریه استفاده کرده است و تا اینجا نیز پیشرفت قابلتوجهی داشتهاند. البته در این عملیات به حمایت کشورهای حامیش تکیه خواهد کرد.
احتمال دیگر این است که این حملات با تحریک و برنامهریزی ترکیهی اردوغان برای تقویت نقش ترکیه در این منطقه و برای جبران جاماندگی ترکیه از نقشآفرینی جدی در نظم جدید در این منطقه باشد. بلندپروازیهای اردوغان و تلاشهای گسترده ترکیه ایفای نقش قدرت منطقهای میتواند در تحولات چند روز اخیر سوریه موثر باشد.
ادامهی روند درگیریها تا چند روز آینده خاستگاه و انگیزههای این درگیریها را روشنتر خواهد کرد. درگیریهایی که پس از ۷ اکتبر و برهمخوردن نظم نیمبند پیشین در این منطقه محتمل بود.
نظمی که مجموعهای از ستیزها و پیمانها را با خودش به این منطقه آورده است و اگر “سیاست” ناتوان از ایجاد یک نظم جدید باشد، جنگ و مداخلهها این نظم را ایجاد خواهد کرد.