مثلث ترامپ، پوتین، زلنسکی

جنگ روسیه و اوکراین یکی از چالش‌های پیچیده و تأثیرگذار بر امنیت جهانی است. این جنگ نه‌تنها موجب ویرانی‌های گسترده شده، بلکه مناسبات سیاسی و اقتصادی جهان را هم به شدت تحت تأثیر قرار داده. نگاه‌ها به دست و دهان ترامپ دوخته شده. ترامپ خود را میانجی حفظ تعادل و کمربند امنیتی مرز روسیه با اروپا می‌داند. او می‌خواهد با اتخاذ یک سیاست عملگرایانه، ضمن حمایت از اوکراین، از تشدید تنش‌ها جلوگیری کند و زمینه‌ای برای صلح و ثبات فراهم آورد. اما در این مسیر چالش‌هایی دارد و باید دید چه انتخاب‌هایی می‌کند.

یکی از اصلی‌ترین مسائل در مواجهه با بحران اوکراین، تعیین میزان و نوع حمایت نظامی از این کشور است. ترامپ می‌تواند کمک‌های نظامی آمریکا به اوکراین را ادامه دهد تا جایی که برای دفاع از تمامیت ارضی اوکراین لازم است نه بیشتر. با این کار هم قدرت دفاعی اوکراین را تقویت می‌کند و هم نگرانی‌ها را درباره تشدید درگیری‌ها و گسترده شدن جنگ کاهش می‌دهد. این رویکرد به روسیه پیام می‌دهد که آمریکا آماده حمایت از متحدان خود است، اما لزوما علاقه‌ای به خلط کردن منازعات منطقه ندارد؛ سیاستی که پوتین در چندسال گذشته به کار بسته و تلاش کرده تا گرداب جنگش با اوکراین و به‌طورکلی غرب، دیگران را هم درگیر کند.

فراموش نکنیم که پوتین وعده داده بود که طی چند روز اوکراین را بگیرد و حمایت غرب بود که کیف را نگه داشت. اوکراین با اتکا به نیروهای داوطلب، ارتش منظم و نیروهای آموزش‌دیده بین‌المللی تلاش کرده تا کمبود نیروی انسانی‌اش را در برابر «خرس روسیه» جبران کند. بدون این حمایت، سرعت و عمق این جنگ جای دیگری بود. این شیوه قدیمی روس‌ها است که برای پیروزی روی نیروی انسانی فراوان خود حساب کنند، چیزی که رقیب فاقد آن است.

در کنار حمایت نظامی، ترامپ از روابط خود با رهبران جهانی و دیپلماسی فعال برای ایجاد فضای مذاکره استفاده خواهد کرد. سیاست ترامپ مبتنی بر دیپلماسی «فشار چندجانبه» خواهد بود، به این معنا که نه‌تنها بر طرفین درگیر، بلکه بر بازیگران منطقه‌ای و بین‌المللی تاثیرگذار نیز فشار وارد شود.

ترامپ با تقویت نقش کشورهای ثالث مانند ترکیه، فرانسه و آلمان از یک‌سو و بعضی کشورهای عضو بریکس ازجمله هند و برزیل فضایی برای میانجی‌گری فراهم خواهد کرد. انتخاب این کشورها از این جهت مهم است که هم روابط مشخصی با روسیه و اوکراین دارند و هم در برخی جنبه‌ها مستقل‌تر از سیاست‌های آمریکا و ناتو عمل می‌کنند. هند مشتری نفت روسیه است و آن را با قیمت خوب می‌خرد. همچنین سال‌ها است همکاری نظامی و فناوری با روسیه دارد. ترکیه به عنوان یک عضو ناتو که با روسیه تعاملاتی گسترده دارد و همچنین به عنوان یکی از کشورهایی که بارها نشان داده می‌تواند میانجی‌گر موثری باشد، می‌تواند یک همکار مهم در این محور باشد. ترامپ با جلب حمایت اردوغان و متقاعد کردن او برای ورود به میدان، بخشی از هزینه‌های دیپلماتیک و همچنین فشار مستقیم بر روسیه را به این کشور منتقل می‌کند. همین رویکرد را در مورد فرانسه و آلمان نیز دنبال خواهد کرد.

دنیای غرب از آمریکا انتظار دارد تا پشت اوکراین را خالی نکند و این مسئولیت سنگینی است که این کشور در حمایت از اوکراین بر دوش دارد. ترامپ باید اروپا را حول تمامیت ارضی اوکراین متحد کند تا همه یک‌صدا از تمامیت ارضی اوکراین دفاع کنند. تصرف بخش‌هایی از اوکراین توسط پوتین الگوی خطرناکی است که قابلیت تکرار دارد. بعید نیست که ترامپ سیاست نپیوستن اوکراین به ناتو را با جدیت پیش ببرد اما باید امنیت و استقلال اوکراین با تعهدات قوی بین‌المللی، نظیر تضمینات امنیتی از سوی آمریکا و ناتو، تقویت شود.   

در حالی که کمک‌های نظامی به اوکراین ادامه دارد، ترامپ می‌تواند با تمرکز بر کمک‌های بشردوستانه و برنامه‌های بازسازی، به اوکراین در تقویت زیربناها و اقتصادی کمک کند که از جنگ آسیب دیده. این کمک‌ها می‌توانند شامل سرمایه‌گذاری در پروژه‌های عمرانی، بهبود زیرساخت‌های اساسی و حمایت از بازگشت اوکراینی‌ها به میهن باشد. اقدامات بشردوستانه و بازسازی اوکراین به نوعی به تقویت مقاومت این کشور در برابر نفوذ روسیه هم کمک می‌کند و به اوکراینی‌ها این اطمینان را می‌دهد که آمریکا در کنار آن‌ها است.

ترامپ اگرچه با تحریم بلندمدت مخالف است و آن را درنهایت باعث تضعیف آمریکا می‌داند اما برای کنترل پوتین و وادار کردن روسیه به شرایط مذاکره، در کنار سیاست پشتیبانی هوشمندانه نظامی، چاره‌ای جز ادامه تحریم‌ها تا اطلاع ثانوی ندارد. این تحریم‌ها می‌توانند شامل گسترش محدودیت‌های اقتصادی برای صنایع کلیدی روسیه، تحریم‌های مالی علیه نهادها و افراد مرتبط با دولت پوتین و محدودیت‌هایی در تجارت بین‌المللی باشند.

این اقدامات به روسیه نشان می‌دهند که «ادامه» تجاوز به اوکراین عواقب جدی برای اقتصاد و وضعیت بین‌المللی این کشور خواهد داشت.

با ترکیب این اقدامات، ترامپ می‌تواند رویکردی عمل‌گرایانه در پیش گرفته که ضمن حمایت از اوکراین در مقابل تجاوزات نظامی پوتین، ریسک گسترش بحران را کاهش دهد. این استراتژی به اوکراین اجازه می‌دهد تا با اتکا به توان دفاعی قوی‌تر، در برابر فشارهای روسیه مقاومت کند و نشان دهد که جامعه جهانی پشت سر او ایستاده است. با این حال، این حمایت به گونه‌ای طراحی می‌شود که از تشدید درگیری‌ها جلوگیری کند و به روسیه پیام دهد که آمریکا به دنبال جنگ  نیست، بلکه به دنبال دفاع از تمامیت ارضی اوکراین و اصول و موازین بین‌المللی است. مسیر مذاکره از دل این سیاست راه باز می‌کند؛ حمایت نظامی هدفمند، فشار اقتصادی بالا از طریق تحریم‌های هوشمندانه، و دعوت به دیپلماسی. اینجا تنظیم میزان کمک‌های مالی کمک‌های نظامی به اوکراین مسئله‌ای کلیدی است. پوتین نباید بتواند در هیچ جبهه‌ای عملیات‌هایش را تشدید کند؛ کارت بازی پوتین با مقوله انرژی به مثابه ابزار فشار باید بی‌اثر شود؛ شبکه نیروهای پوتین در کشورهای منطقه خاورمیانه و شرق اروپا ازجمله نیروهای سیاسی همسو با پوتین باید به شدت تضعیف شوند و امکان فعالیت‌های امنیتی و جاسوسی پوتین در این کشورها، به‌ویژه در اوکراین، باید به حداقل برسد. در چنین شرایطی ترامپ می‌تواند به پیروزی در این نبرد دست پیدا کند. باید منتظر بود و دید ترامپ در این مسیر دشوار دست به چه انتخاب‌هایی می‌زند.

Total
0
Shares