شکاف امنیتی در تهران

بحث عمده این روزها در رسانه‌های فارسی زبان در مورد پیش‌بینی سیاست خارجی کابینه ترامپ و خصوصا سیاست او در قبال ایران است، مطابق سنت رسانه‌ای ایران عمده تحلیل‌ها فاقد ارزیابی روشن و برپایه گزاره‌های شعاری و هیجانی است. این که ترامپ تاجر و اهل معامله است همان اندازه ارزش دارد که پیشینه سینمایی ریگان در تعیین سیاست خارجی اهمیت داشت.

مهم‌ترین مساله مقابل امریکا و متحدانش آن بود که رویارویی در مقابل چین و روسیه (و درگیری‌های خاورمیانه و آفریقا در درجه بعدی) به صورت همزمان از عهده غرب خارج است. روسیه، چین و ایران به صورت مداوم تلاش می‌کردند که اراده سیاسی غرب را از طریق اختلال در دموکراسی و انتخابات و حملات شدید به چهره‌های طرفدار ایده‌های تقابلی دچار مشکل کنند. از همین روست که تشخیص آن که کدام حوزه محل نزاع اصلی برای امریکاست دچار اختلال شد: اروپایی‌ها امریکا را به تقابل با روسیه و حل منازعه اوکراین تشویق می‌کنند، کره جنوبی و ژاپن امریکا را به چین و مساله تایوان و همچنین کره شمالی دعوت می‌کنند و اسرائیل و کشورهای عربی امریکا را به حل مسائل خود در خاورمیانه تشویق می‌کنند.

نوع اولویت‌بندی سیاستمداران مختلف رقبای آنها را وامیدارد که به همسویی با دشمنان امریکا متهم شوند اما در واقعیت سیاستمداران ناگزیرند که اولویت‌بندی را برای حفظ تمرکز و صرف منابع انجام دهند. به همین روی است که زمانی که ترامپ در کابینه نخست خود  تلاش می‌کرد تهدیدات از جانب روسیه را کمرنگ کند با اتهام دوستی با پوتین مواجه می‌شد، در حالی که فراتر از مسائل شخصی برای جمهوریخواهان این امر پذیرفته بود که یا باید به روسیه امتیازات محدودی داد یا اروپا سهم بیشتری از مقابله با روسیه را بپذیرد. در غیر این صورت نمی‌شد با تهدید روزافزون چین مقابله کرد.

تلاش اوباما برای خروج از خاورمیانه، تلاش ترامپ برای خروج از افغانستان و مساله روسیه همگی به منظور حفظ اولویت‌بندی در رابطه با خطر چین بود که روزافزون شده بود.

دو نکته سیاست خارجی کابینه جدید ترامپ را از کابینه اول او متمایز خواهد کرد:

نخست آن که در کابینه اول او نه جنگ اوکراین رخ داده بود و نه جنگ فعلی در خاورمیانه. دوم آن که سیاست دموکرات‌ها در حل این دو منازعه شکست قطعی خورده است: نه روسیه به روش فعلی جنگ را پایان داد و نه مساله اسرائیل پایان یافت.

در نتیجه ترامپ ناگزیر است آن چه را که قبلا برای رخ ندادنش تلاش می‌کرد اکنون برای حلش تلاش کند.

تقریبا این موضوع مورد اجماع «دو حزبی» در امریکاست که نباید محوری معین و متحد علیه غرب شکل بگیرد. از همین رو هر دو حزب تجربه کسینجر در ایجاد شکاف میان چین و شوروی را میستایند. بدون این ابتکار بعید بود که ریگان میتوانست به چنان موفقیتی در قبال شوروی برسد.

می‌توان حدس زد که کابینه دونالد ترامپ تلاش خواهد کرد که از او چهره‌ای پذیرا برای مذاکره بسازد. اما این قابلیت معطوف به ایجاد شکاف در تهدیدات متنوعی است که امریکا و شرکای آن را مواجه کرده‌اند. در نتیجه مذاکرات احتمالا کارکردی دو وجهی خواهند داشت: هر بازیگر جدا از آن که باید تهدیدات خود علیه امریکا و متحدانش را کمرنگ کند باید از دیگر بازیگرانی که تهدید قلمداد می‌شوند فاصله بگیرند یا آنها را مجبور کنند که از شدت تهدیدات خود بکاهند.

برای جمهوری اسلامی این وضعیت پیچیدگی خاصی را ایجاد کرده: کاملا محتمل است که در صورت ممانعت از مذاکره یا روسیه و یا کشورهای عراق و لبنان به امریکا نزدیک شوند و طرح انزوای ایران را بپذیرند. (نزدیکی چین نیز اگرچه مهم است ولی مستقیما درجه اهمیت کمتری دارد)

در نتیجه تهران تلاش ممکن است تلاش کند که از طرح انزوای خود با پیگیری مذاکرات احتمالی خودداری کند. اما همین تلاش تهدید بعدی را در مقابل تهران ایجاد می‌کند: ایجاد بدبینی در مسکو و دیگر متحدان نسبت به آن که موضوع مذاکره با تهران هستند.

به جز روابط مسکو و تهران که مشخص است تا چه اندازه مستعد ایجاد بحران است، روابط تهران با بغداد و بیروت نیز مستعد بحرانند. طبیعی است که دولت‌های لبنان و عراق مشتاق باشند خودشان در جریان توافق‌هایی که مربوط به حشدالشعبی و حزب‌الله است درگیر باشند تا تهران.

برای اپوزیسیون ایران مساله در همین نکته نهفته است که مستقل از رفتاری که تهران اتخاذ می‌کند اگر واشنگتن بخواهد از طریق بازی «معمای دو زندانی» با تهران مواجه شود امکانات و فرصت‌های متفاوت و قابل تاملی خواهد داشت. نکته این نیست که واشنگتن به مذاکره ترغیب شود یا نشود (که خارج از اراده اپوزیسیون ایران است) بلکه نحوه مواجهه واشنگتن به مذاکره کردن یا نکردن اهمیت بیشتری دارد.

در هر حال کنش جدی واشنگتن (که بر مبنای منافع ملی امریکا انجام می‌شود) احتمالا موجب ایجاد شکاف در میان تهران و مسکو می‌شود که این شکاف یا از طریق پیشتازی تهران در مذاکره رخ می‌دهد یا مسکو. اما در هر دو حالت به دلیل نفوذ امنیتی مسکو در تهران موجب شکاف امنیتی قابل تاملی خواهد شد. اپوزیسیون ملی برای استفاده از این شکاف باید آماده شود.

Total
0
Shares