در میان ایدههای گوناگون حکومتها برای مهار و شکست رهبران مخالفان باید به ایده پیچیده «تنهاسازی» توجه کرد. ایدهای که در کنار پروژهها و کمپینهای دیگر پیریزی و پیگیری میشود. در شرایط کنونی شاید آنچه که میتوان «تنهاسازی شاهزاده» نامید، نمونهای از آن باشد.
جنبشهای اجتماعی و انقلابهای سیاسی در هر جامعهای با موانع بسیاری روبرو است. در چند دهه اخیر تحمیل اراده مردم به دولتها دشوارتر از گذشته شده، شانس پیروزی انقلابها و جنبشها کم شده و امکانات گسترده حکومت، منابع نامتوازن مالی، سلاحهای ممتاز و تسلط به رسانهها شرایط را برای مردم ناراضی و گروههای مخالف حکومت سخت کرده است.
حکومتها روشهای مختلفی برای شکست ایدهها و رهبران در پیش میگیرند. برخی از این ایدهها پیچیدهتر از آن است که بسیاری متوجه آنها شوند. یکی از معمولترین ایدهها برای مهار و حتی شکست و حذف نیروهای مخالف، تمرکز بر رهبری و چهرههای برجستهای است که توانایی نمایندگی مردم ناراضی و گروههای مخالف را دارند. این اتفاق در کشورهای مختلف و در دورههای مختلف به شکلهای مختلف طرحریزی و اجرا شده است. بدنامسازی، نفوذ بهقصد جهتدهی یا خرابکاری، دستکاری در برنامههای اعتراضی، توجه جدی به مدیریت زمان، جلوگیری از پیشرفت نهادی، جلوگیری از برخی همکاریها و همراهیها، جلوگیری از ارتباط موثر با سایر نقشها و امکانهای لازم برای یک سناریوی پیروزی، تضعیف حضور رسانهای، جلوگیری از حمایت گسترده چهرهها و نهادها و بسیاری موارد دیگر در اینسالها توسط حکومتها علیه مخالفان، بهویژه رهبران، پیریزی و پیگیری شده است. در میان ایدههای گوناگون برای مهار و شکست رهبران میتوان به ایده پیچیدهای توجه کرد که میتوان آن را ایده تنهاسازی رهبر مخالفان دانست.
ایدهای که بهنظر میرسد در کنار پروژهها و کمپینهای دیگر برای بدنامسازی، ناکارآمدنامیدن، رویاییدانستن و ناتواندانستن مخالفان جمهوری اسلامی پیریزی و پیگیری میشود. پروژهای که میتوان در شرایط کنونی آن را «تنهاسازی شاهزاده» نامید و برخلاف سایر اقدامات نیازی با ستیز با رهبری مخالفان ندارد. حتی دربرابر آن معمولاً بر گونهای از ممتازسازی و ستایش هم استوار است اما دربرابر دو گروه عمده از افراد موثر در مدل انقلاب ملی مورد نظر شاهزاده رضا پهلوی عمل میکند و درواقع مانع و خرابکننده سناریوی پیروزی او خواهد بود.
این ممتازسازی و جداسازی فراتر از اصطلاح معمول اینسالهاست که «فلانی خوب است، ولی اطرافیانش مشکل دارند» و طی یک پروژه تنهاسازی، اطرافیان رهبری مخالفان را هدف میگیرد. خطاهای گذشته و برخی ویژگیهای متفاوت شخصیتی و رفتاری اطرافیان را برجسته میکند؛ تاکید دارد که مخالفتی با رهبری و عملکرد رهبری انقلاب ملی تا زمانی که مبتنی بر اصول و برنامهای مشخص باشد، ندارد؛ اما همزمان بزرگترین مشکل موجود را حلقه اطرافیان معرفی میکند. این بحث جدای از برنامههای امنیتی و حکومتی علیه مخالفان بهراحتی توسط گروهها و افراد مختلف پیگیری میشود و امکان نتیجهگیری حکومت علیه مخالفان را فراهم میآورد. مسائل مختلف نیز میتواند این مورد را تشدید کند ازجمله اختلافات شخصی پیشین با برخی از معتمدین رهبران مخالفان، رقابتهای افراد و گروههای مدعی رهبری یا چهرههای موثر در روند اعتراضات و عدم آمادگی بخشی از مخالفان که حاضر به کنارهگیری و سکوت نیستند، چنین کارکردی دارد. یا شبیه آنچه در مخالفان جمهوری اسلامی دیده میشود که برخی هم براندازی را رویافروشی میدانند و هم خود را مدعی انقلاب و براندازی میدانند. مجموعهای از این انگیزهها و موارد میتواند عدهای از مخالفان را همراه برنامه «تنهاسازی» کرده و گاهی هم با انگیزه جایگزینی با اطرافیان کنونی، درپی تنهاسازی و تضعیف رهبران پیش بروند.
بارزترین و تاثیرگذارترین مسئلهای که منجر به تنهاسازی میشود، ممتازسازی رهبری مخالفان از دیگر مخالفان است که منجر به تنهاسازی میشود. مسئلهای که در پیوند با سایر پروژهها و کمپینهای امنیتی یا ناسازگاریها در مخالفان مانع از نتیجهگیری در اعتراضات میشود؛ چیزی که پیچیدهترین و موثرترین عامل در تنهاسازی و تضعیف رهبری مخالفان است.
درحالیکه هر نهادی به نیروهای کارآمد، معتبر و قابلاعتماد نیاز دارد، عدهای با تمرکزِ افراطی بر نقش رهبری (که تردیدی در مزایای وجود یک رهبری قدرتمند نیست) مانع از وجود رهبران میانی و بدنه قدرتمند و معتبر در میان جمع مخالفان میشوند. این تمرکز با تکیه بر پیشینه چالشهای چهرههای نفوذی و ساختگی در خیال ممتازسازی رهبر کنونی مخالفان است. اما با جداسازی این رهبر از تمامی حامیان و رهبران میانی درعمل به تضعیف جریان مخالفان میپردازد.
درحالیکه مثلاً در مدل انقلاب ملی همه نیروهای ملی، رهبری ملی شاهزاده رضا پهلوی را پذیرفتهاند، بخشی از نیروهای سیاسی و بهویژه برخی از کاربران شبکههای اجتماعی در یک اقدام هماهنگ (که احتمال جهتدادن و دستکاری امنیتی در آن وجود دارد) به تخریب نیروهای ملی و نقشهای ضروری برای پیشرفت انقلاب ملی میپردازند. این هیچ سازگاری با خواست رهبر ملی و انقلاب ملی ندارد. علاوهبراین، گاهی یک گروه از طیف گسترده نیروهای ملی در پی روایتسازی و استفاده از مفاهیم است تا بهبهانه آسیبشناسی به حمله به گروههای دیگر و حذف آنها بپردازد. گاهی نیز از یک روایت نمایشی بهویژه در مفهوم ملی برای خالصسازی گفتمانی (در ناآگاهی متاثر از احساساتگرایی) یا حذف چهرههای پیشین، اطرافیان و گروههای رقیب پیشین (که اکنون در جبهه ملیگرایی کنار هم ایستادهاند) استفاده میکنند. درنهایت، اینها در مسیر جداسازی و حذف برخی نیروهای ملی عمل میکند. روایتهای یکسویه از گذشته فعالان، رادیکالسازی گفتمانی یا زبانی در شرایطی که اقتضائات زیست در دوران جمهوری اسلامی و مناسبات نهادها و رسانهها به آن اجازه نمیدهد، بخشی از زمینههای پروژه تنهاسازی را شامل میشود. این تنهاسازی در چارچوب ممتازسازی و جلوگیری از شکلگیری رهبران میانی، اعتماد و اعتبار نیروهای ملی را هدف میگیرد. از هرگونه اعتمادسازی و همافزایی نیروها جلوگیری میکند و همچنین از هرگونه اعتباردهی به چهرههای توانمند یا دارای اراده و آمادگی جلوگیری میکند. برایهمین چنین ممتازسازی درنهایت میتواند در چارچوبهای برنامههای دستکاری و نفوذ غیرقابلشناخت، بهویژه در شبکههای اجتماعی حمایت یا تحریک شود و چونان تنهاسازی عمل کند و با کنارزدن دیگران به ناتوانکردن رهبران بیانجامد. یا با نوعی خالصسازی گفتمانی موجب سردرگمی و بحران اعتماد شود و اجماع کنونی را برهم بزند.
اکنون که فرصت ویژهای برای نیروهای ملی و رهبری ملی در راه پیشبرد انقلاب ملی ایجاد شده است، میتوان تنهاسازی شاهزاده رضا پهلوی را یک سناریوی امنیتی دانست که بسیاری ناآگاهانه ممکن است در خدمت آن قرار بگیرند. تضعیف معتمدین رهبری ملی، تضعیف نیروهای ملی و ایراندوست که امکان همکاری و همراهی در یک انقلاب ملی را دارند، فقط تا پیش از هشدارها و درخواستهای رهبران پذیرفتنی خواهد بود. بهنظر میرسد که روندهای حذف، تضعیف و تحقیر در نیروهای ملی دیگر عادی نیست. رادیکالسازی زبانی و خلوصگرایی در پیشینهها عادی نیست. رفتار سازمانی برای جایگزینی و تحمیل بخشی از نیروها بهجای تقویت همبستگی نیز عادی نیست. شاید باید تاکید کرد که گروهی که غیرعادی رفتار کند، قطعاً شانسی نخواهد داشت. ولی میتواند شانس دیگران را نیز از بین ببرد. انقلاب ملی اجازه ازدستدادن فرصتهایش را ندارد. تنهاسازی سیاسی در این شرایط هیچ انگیزه سیاسی سالمی را نشان نمیدهد.