تناقض؛ ویژگی ذاتی جمهوری اسلامی و حامیانش

‏اگر بخواهیم چند ویژگی را به‌عنوان ویژگی‌های شاخص و ذاتی جمهوری اسلامی درنظر بگیریم، قطعاً «تناقض» یکی از اولین موارد لیست ما خواهد بود. چیزی که از اسم پارادوکسیکال این حکومت یعنی «جمهوری اسلامی» آغاز می‌شود، در قانون اساسی آن موج می‌زند و گروه‌های سیاسی شریک در آن هم، بر همین اساس به حیات خود ادامه می‌دهند.

‏در این میان حامیان ساختاری جمهوری اسلامی که به دلیل مانور تبلیغاتی بر روی برخی گزاره‌های اجتماعی، سال‌ها است خود را «اصلاح‌طلب» نامیده و با این نام در عرصه‌ سیاسی ایران، امرار معاش می‌کنند، بیش از سایرین، در این بحران گرفتار شده‌اند. این بحران برای آنها با آغاز به کار دولت حسن روحانی در سطح جدیدی شروع شد اما با وجود نشانه‌های بسیار زیاد در زمینه‌های اجتماعی، اقتصادی، محیط زیستی و سیاست داخلی، در چهار سال نخست فعالیت آن دولت نیز زیر هیاهوی پر بسامد توافق هسته‌ای با غرب، پنهان شد. با این حال آتشی که زیر خاکستر بود زبانه کشید و چهار سال دوم روحانی، امواج پی در پی اعتراضات مردمی که در سال‌های ۹۶، ۹۷، ۹۸، ۹۹ و ۱۴۰۰ یکی پس از دیگری با تکرار مطالبه عبور از کل جمهوری اسلامی برمی‌خاست، گروه مدعی اصلاح را در بن‌بست تناقض گرفتار کرد.

‏یک نمونه گل‌درشت این تناقضات عموما فرصت‌طلبانه ، احمد زیدآبادی است که همیشه معتقد بود اصلاح‌طلبان باید خارج از قدرت بمانند و نقش مطالبه‌گر داشته باشند، اما ناگهان در جدیدترین سیرک انتخاباتی به حمایت از پزشکیان و رای‌دهندگان به او پیوست و همان توجیه همیشگی یعنی نجات ایران از خطر تندروها را برای توجیه رفتارش بیان کرد. زیدآبادی مثلاً به عنوان فردی که مدعی بود اصلاح‌طلبان نباید وارد سیستم می‌شدند، خودش در دوره اصلاحات کاندیدای حضور در مجلس بود و پس از آن هم در سال ۸۴ ماه‌ها برای معرفی عبدالله نوری به‌عنوان گزینه‌ اصلاح‌طلبان تلاش کرد و وقتی هم نظرش از جانب دیگران وتو شد، به ستاد انتخاباتی کروبی پیوست و همچنان معتقد بود اصلاح‌طلبان باید از ورود به قدرت خودداری کنند! او در نقد انتخابات، اصلاح‌طلبان را به دلیل وابستگی به دولت و ناتوانی در امرار معاش خارج از سمت‌های دولتی مورد انتقاد قرار داده بود. اما در نهایت، او نیز مانند سایر دوستانش نشان داد که ترجیح می‌دهد خودی‌ها در قدرت بمانند تا «حوزه تنفس و ارتزاقشان از دولت قطع نشود.»

اصلاح‌طلبان یا آنچه بهتر است “کارگزاران شر” بنامیم، در حالی که به بهانه دفاع از حقوق مردم، عادت به رای گرفتن در سیرک‌های انتخابات داشتند، به دنبال ایجاد جنبش براندازانه با ماهیت ملی‌گرایانه به سرعت تغییر موضع داده و در مقابل مردم و در صف اول دفاع از حکومت ایستادن.

‏از دولتی که حکم کشتار خیابانی مردم و همزمان قطع سراسری اینترنت را امضا و اجرا کرد دفاع کردند، شلیک عمدی سپاه به هواپیمای مسافربری را ابتدا انکار و بعد از آن توجیه کردند و درحالی‌که دولت پیش از خود را به اخلال اقتصادی و حیف‌و‌میل بودجه کشور متهم می‌کردند، چنان ارقامی از اختلاس و فساد در کنار رکورد سقوط ارزش پول، چاپ پول و ایجاد تورم از خود به جا گذاشتند که وقتی ماه گذشته قرار شد با عروسک جدید خامنه‌ای، یعنی مسعود پزشکیان به قدرت برگردند، حتی یک وعده انتخاباتی هم برای ارائه به جامعه نداشتند و سرانجام در بی‌رونق‌ترین انتخابات تاریخ جمهوری اسلامی، تنها با امداد تمام و کمال علی خامنه‌ای به عنوان مجری منویات رهبرشان پذیرفته شدند.

‏آینه تمام‌نمای این بحران تناقض را می‌توان در آرایش سیاسی آنها را در سیرک انتخاباتی اخیر و اظهارنظرهای حامیانشان جستجو کرد. نمایش این تناقض چندوجهی در آرایش سیاسی آنها، اینگونه بود که احزاب و چهره‌های به ظاهر مدعی راستگرایی اقتصادی و ملی‌گرایی، در حالی از کاندیدای مورد حمایت گروه‌های سوسیالیست اسلامی و قومگرا حمایت می‌کردند که خود او می‌گفت به جز اجرای سیاست‌های علی خامنه‌ای، برنامه دیگری ندارد. این درحالی بود که احزاب و چهره‌های فعال در کمپین انتخاباتی‌اش اعم از راستگرا و چپگرا، همه اسم و اعتبار خود را در سه دهه گذشته، از مسیر ابراز مخالفت با اندیشه‌های علی خامنه‌ای به دست آورده بودند و حالا برای بازگشت به قدرت نزدیک به یک ماه تلاش کردند تا اثبات کنند که بیشتر از سایر رقبای خود، توانایی اجرای خواسته‌های خامنه‌ای را دارند.

‏در زمینه اظهارنظرهای متناقض هم، از آنجایی که این کارزار فریب انتخاباتی، یک سال زودتر از موعد معمول برگزار شد، بسیاری از سخنوران و نویسندگان این جریان که هنوز آماده بازگشت به نقش نرمال کننده اوضاع نبودند، مانند ورزشکاری که بدون گرم کردن بدنش، وارد زمین فوتبال می‌شود و به همین دلیل، رباط صلیبی‌اش پاره می‌شود، ناگهان از فضایی دیگر به وسط کارزار پرتاب شدند و آنچنان دستپاچه و هیجان‌زده شروع به پمپاژ جملات انگیزشی در رسانه‌ها کردند که گویا فراموش کردند سال‌ها است پدیده‌ای به نام اینترنت به وجود آمده و افراد می‌توانند با یک جستجو، سیر نظرات متناقضشان درباره دولت، سیاست، اصلاحات، جمهوری اسلامی و سیرک انتخابات آن را با سخنان امروزشان مقایسه کنند.

‏اگر استدلال زیدآبادی را که خودش در نقد مشارکت در انتخابات و معاش اصلاح‌طلبان اینچنین گفته بود: «جریان اصلاح‌طلبان به دنبال مشارکت در قدرت و تسخیر نهادهای حاکم بوده و در این راه ناکام مانده و امروز دیگر از ناکامی هم فراتر رفته است و در زمینی بازی می‌کند که هیچکدام از قواعدش را خودش تعیین نمی‌کند. بگذارید خیالتان را راحت کنم اگر این بساط اصلاح‌طلبی را برچینید و اصلاً هیچ کار دیگری هم نکنید، خودش کلی سود دارد و از این وضعیت ضررناک فعلی خیلی بهتر است. اصلاح‌طلبی خودش را خلاصه کرده در اینکه یک موعد انتخاباتی فرا برسد ما یک تعدادی را معرفی کنیم و مردمی هم بسیج شوند؛ من می‌گویم که این روند جواب نمی‌دهد و تعطیل شود بهتر است. می‌پرسید به‌جایش چکار کنیم؟ به هر میزان که شما حوزه‌ تنفس و ارتزاق‌تان از دولت را قطع کنید و در حوزه‌ی مدنی فعال شوید، حتی اگر بتوانید شغلی برای خودتان ایجاد کنید، این خودش کاری است رو به جلو. آدمی که آنقدر ناتوان است که تا مدیرکل یا مسئول نباشد هیچ چیز نیست، به نظرم بالا و پایین بودنش هیچ فایده‌ای ندارد.» را بپذیریم، در نتیجه همه شعارها و نمایش‌های انتخاباتی‌شان نیز بهانه‌ای است برای رسیدن به پست‌هایی که تنها از آنجا می‌توانند پول به دست بیاورند و خارج از دولت، احتمالاً از عهده مخارج زندگی خود نیز بر نمی‌آیند.

‏اینکه مسعود پزشکیان، در اجرای سیاست‌های علی خامنه‌ای با لشکری از اینگونه حامیان فرصت‌طلب چه خواهد کرد، بیش از هر چیز، ما را درگیر این پرسش خواهد کرد که آیا انتخابات ماه گذشته جمهوری اسلامی یک سیرک گذرا بوده، یا برخلاف تصور همگان، تنها پیش‌درآمدی بوده برای سیرک واقعی که قرار است از ماه آینده، در متناقض‌ترین دولت تاریخ جمهوری اسلامی، روی صحنه برود؟

‏* روزنا‌مه‌نگار و عضو ارشد اندیشکده مسائل ایران

Total
0
Shares