کوه یخ فرو می‌ریزد

یک قانون ساده و معروف در فیزیک وجود دارد که بر اساس آن گوش انسان صداهای فراتر از ۲۰هزار هرتز را نمی‌شنود. به این صداها فرا صوت (ULTRA SOUND ) گفته می‌شود.

آنچه این روزها از ایران قابل تشخیص است صداهایی از این جنس در حوزه اقتصاد و آب است. صداهایی که به وضوح آلارم‌های وضعیت اضطرار را نشان می‌دهند اما به نظر می‌رسد از فرط بلندی آن‌ها، کسی قادر به شنیدن‌شان نیست.

در روزهای گذشته و در لابه‌لای اخبار ایران، سه خبر تکان دهنده که هریک به تنهایی می‌تواند مسیر تحولات آتی این کشور را پیش‌بینی‌ناپذیر و حتی غیرقابل‌کنترل کند منتشر شد اما در لابه‌لای موج اخبار مربوط به سرکوب‌های داخلی و شرارت‌های خارجی جمهوری اسلامی، این سه خبر کمتر مورد توجه قرار گرفت.

خبر اول را یک مقام پیشین جمهوری اسلامی در یک مصاحبه اعلام کرد: ایران به مرحله ورشکستگی آبی رسیده است.

عیسی کلانتری، کسی که در دولت‌های هاشمی رفسنجانی، میرحسین موسوی و محمد خاتمی به عنوان وزیر کشاورزی مشغول به کار بوده و در دولت حسن روحانی هم مسئول ستاد شکست‌خورده‌ی احیای دریاچه ارومیه و پس از آن معاون رئیس جمهور و رئیس سازمان حفاظت از محیط زیست هم بوده است، اگرچه خود به‌عنوان یکی از متهمان سیاست‌های آبی و زیست محیطی جمهوری اسلامی شناخته می‌شود، اما سال‌ها است که مشغول هشدار دادن درباره‌ی بحران آب ایران است. او در روزهای گذشته و طی یک مصاحبه، با قطعیت از پایان یافتن ذخایر آب‌های فسیلی ایران خبر داد و فاش کرد که حکومت جمهوری اسلامی از دولت میرحسین موسوی تا کنون مشغول برداشت آب از آب‌های فسیلی ایران بوده و از آنجایی که هر ساله میزان برداشت آب، بیش از میزان آب ورودی به سفره‌های زیرزمینی بوده، اکنون دیگر ذخایر عمیق و هزاران ساله آب ایران تمام شده و ایران در مرحله ورشکستگی آبی قرار دارد.

به گفته‌ی او درحالی‌که انباشت هزاران ساله‌ی آب‌های فسیلی در اعماق خاک ایران، تا پس از روی کار آمدن جمهوری اسلامی به بیش از ۵۰۰ میلیارد مترمکعب رسیده و از این مقدار حدود ۲۰۰ میلیارد متر مکعب آب شیرین و ۵۰ میلیارد متر مکعب، آب لب شور قابل استفاده در کشت پسته و برخی محصولات بوده، روند برداشت از این آب‌ها در دولت میرحسین موسوی با برداشت سالانه ۲۵۰ میلیون مترمکعب آغاز شده و در پایان دولت روحانی به بیش از ۸ میلیارد متر مکعب در سال رسیده و اکنون عملاً ذخایر آب‌های شیرین فسیلی ایران به پایان رسیده است.

بنابر آنچه که کلانتری اعلام کرده، در طی این سال‌ها درحالی‌که سالانه حدود ۲۰ میلیارد متر مکعب آب حاصل از بارندگی و ذوب برف‌ها، وارد سفره‌های زیرزمینی می‌شده، جمهوری اسلامی بیش از ۵۰ میلیارد متر مکعب در سال از چاه‌ها و قنات‌ها برداشت کرده و تمام این مازاد مصرف، از آب‌های فسیلی که ذخیره‌ی هزاران ساله‌ی آب ایران در اعماق چند کیلومتری زمین بوده‌اند برداشت شده است. در واقع تحت حکومت جمهوری اسلامی، با ملغمه‌ای از رویاهای مائوئیستی و لنینیستی و اسلامی، برای رسیدن به استقلال در کشاورزی، ظرف چهار دهه، ایران منابع آب خود را از دست داده، با فرسایش و شوری غیر قابل بازگشت بخش‌های وسیعی از خاکش مواجه شده و البته جمهوری اسلامی از بیم قیام کشاورزان، همچنان به این روند نابودگر ادامه می‌دهد.

او فرونشست روزانه تهران را یک میلی‌متر و ایران بدون آب را سرزمینی غیرقابل‌سکونت در آینده نزدیک پیش‌بینی کرده و گفته که ما در مرحله‌ی ورشکستگی کامل آبی قرار داریم.

انتشار این خبر به ویژه در خاورمیانه که در یک دهه‌ی اخیر در آن، سوریه و یمن با آغاز بی‌آبی و نزاع‌های محلی بر سر آب، وارد دوره‌ی بی‌پایان جنگ و نا‌آرامی داخلی شده‌اند، زنگ هشداری جدی برای آینده‌ای بسیار نزدیک در ایران است.

ایران در پنج سال گذشته هم سه بار بر سر مسئله‌ی آب، شاهد اعتراضات گسترده و سرکوب خونین معترضان بوده است.

اما دومین خبری که در همین ایام منتشر شد، تغییر سن بازنشستگی در ایران بود. در حالی‌که نخستین نسل متولدان پس از ۱۹۷۹ در ایران اکنون به سنین نزدیک بازنشستگی رسیده‌اند، این خبر برای بخش اصلی بدنه‌ی نیروی کار ایرانی، معنای روشنی دارد. جمهوری اسلامی منابع اقتصادی سازمان تامین اجتماعی، به عنوان بزرگ‌ترین و فراگیرترین صندوق بازنشستگی کشور را هم مانند منابع آب فسیلی کشور، به اتمام رسانده و حالا برای پرداخت حقوق بازنشستگان فعلی نیز منابع کافی ندارد. از این رو با افزایش سن بازنشستگی، به دنبال ایجاد تأخیر و عقب انداختن زمان فروپاشی صندوق‌های بازنشستگی است. تصمیم حکومت برای افزایش سن بازنشستگی، تلاشی است برای این‌که همچنان نیروی کار فعلی به پرداخت حق بیمه‌ی ماهانه به صندوق‌ها ادامه دهد تا امکان پرداخت حقوق به بازنشستگان فعلی میسر شود و از سوی دیگر موج از راه رسیده بازنشستگان جدید، فعلاً در صف دریافت مستمری از تامین اجتماعی قرار نگیرد.

فروپاشی صندوق تامین اجتماعی در یک دهه‌ی اخیر با سیاست فروش بی‌ضابطه‌ی دارایی‌های سازمان و چاپ پول بی‌رویه، جبران می‌شد و حالا این راه‌حل‌های سمی، بحران را تشدید کرده و مانند یک بمب ساعتی، شمارش معکوس برای انفجار را آغاز کرده است. اعمال سیاست جدید رژیم برای افزایش سن بازنشستگی اگرچه ممکن است این انفجار را به تعویق بیاندازد، اما این امکان هم وجود دارد که با توجه به روند رو به افزایش تعطیلی واحدهای تولیدی و بنگاه‌های اقتصادی، منجر به افزایش متقاضیان بیمه بیکاری شود و در عمل حتی نتواند از فروپاشی قریب‌الوقوع پیشگیری کند.

آنچه که در کنار این دو خبر، مثلت فروپاشی زیستی، رفاهی و اقتصادی را در جمهوری اسلامی تکمیل می‌کند، نکته‌ی  دیگری است که در لایحه‌ی بودجه‌ی سال آینده ایران وجود دارد. حکومت جمهوری اسلامی برای سال آینده خود درآمد نفتی را به ازای فروش روزانه یک میلیون و ۲۰۰ هزار بشکه نفت در نظر گرفته و این یعنی خیلی کمتر از فروش فعلی که حدود دو میلیون بشکه در روز برآورد می‌شود. اما راهکار جمهوری اسلامی برای جبران این کسری و همچنین تامین مخارج فزاینده اقتصاد دولتی و نامولدش، افزایش پنجاه درصدی مالیات‌ها بوده است. در سال‌های اخیر، افزایش مالیات‌های سالانه با اعتراض صاحبان اصناف و مشاغل مختلف همراه بوده، اما هیچگاه تبدیل به بحران نشده است. ولی سالی که درحال پشت سر گذاشتن آن هستیم، یکی از زیان‌بارترین سال‌ها برای انواع مشاغل ایرانی بوده است. دولت با هدف کنترل تورم افسارگسیخته، سیاست‌هایی از جمله کاهش بی‌سابقه‌ی وام‌ها و سرکوب دستوری قیمت ارز و عدم تخصیص ارز وارداتی را برای مهار بازارها اعمال کرده که نتیجه‌ی آن رکود بی‌سابقه در همه‌ی بازارها بوده است. این‌که پس از چنین سالی، بار تامین کسری فروش نفت و همچنین بار افزایش هزینه‌های جاری حکومتی که خود را در جنگ‌های منطقه‌ای از اوکراین تا اسرائیل هم درگیر کرده، به دوش مالیات‌دهندگان بیفتد، می‌تواند جرقه‌ی آغاز موج دیگری از ورشکستگی و تعطیلی بنگاه‌ها و ایجاد مشکلات معیشتی برای نیروهای بیکار شده و در نهایت، دور جدیدی از اعتراضات معیشتی باشد.

این سه بحران درحالی از مرز هشدار عبور کرده و به آژیر قرمز انفجار نزدیک شده‌اند که زندگی روزمره مردم در ایران نشانی از درک فاجعه‌ای که بر سرشان سایه انداخته ندارد. از سوی دیگر و در بین نیروهای سیاسی نیز سخنی در باب این وضعیت قرمز و چگونگی مواجه شدن با آن شنیده نمی‌شود و شبیه‌ترین تصویر به اوضاع امروز ایران، تصویر کوه یخی بزرگ و درخشان است که پایه‌های آن در دل اقیانوس ذوب شده، تنه‌اش دچار شکست و گسست‌های متعدد شده اما همچنان لایه‌ی یخ روی آن یکپارچه مانده و هیچکس فروپاشی آن را نمی‌بیند.

لحظه‌ای که اولین ترک در پوسته‌ی این کوه یخ پدیدار شود، صدای مهیب این فروپاشی و فروریختن کوه یخ درون خودش، امواج سهمگینی را به‌راه خواهد انداخت که تا مدت‌ها، هم‌ زیست مردمان ایران و هم همه‌ی کشورهایی که این امواج به ساحل‌شان می‌رسد، تحت‌تاثیر آن قرار خواهد گرفت و بعید به نظر می‌رسد که این کوه یخ بیش از ۵ سال آینده بتواند پا برجا بماند.

Total
0
Shares