گفتمان ملی‌گرایی در تقابل با رانت سرمایه‌ فرهنگی

بسیاری از چهره‌هایی که تا چندی پیش «اپوزیسیون» خوانده می‌شدند، مانند عبدالکریم سروش، خود بانی «انقلاب فرهنگی» بودند و بسیاری دیگر مانند میرحسین موسوی (که با مدرک کارشناسی ارشد معماری پایان‌نامه دکترای علوم سیاسی را داوری می‌کرد) و همسرش، بهره‌مندان انقلاب فرهنگی هستند. «انقلاب فرهنگی» یقیناً و به‌درستی انقلاب دوم و اکبر پنجاه‌وهفتی‌ها بود برای تثبیت دستگاه پروپاگاندا. چارچوبی بود که به تمامیت‌خواهی اجازه می‌داد سرمایه‌ی فرهنگی را به عنوان رانت در میان طرفداران خود توزیع کند.

نقش سهمیه‌ها و گزینش در کنترل و مدیریت طیف کلی دانشجویان و اساتید بی‌بدیل بود: چهره‌سازی‌ها پی‌درپی و با قدرت انجام می‌شد. میان اصول‌گرایان و اصلاح‌طلبان و تحول‌خواهان(حذف‌شدگان از قدرت سیاسی اما باقی‌مانده در سلسله مراتب اجتماعی مجاز) چندان تفاوتی نبود. در توزیع رانت فرهنگی حتی به حسین الله‌کرم نیز مدرک دکترا و استادی دانشگاه می‌رسید. ابعاد این فاجعه بسیار هولناک‌تر از تبعیض و مقابله با شایسته‌سالاری بود.

پیر بوردیو -جامعه‌شناس فرانسوی- سه نوع سرمایه اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی را از یکدیگر متمایز می‌کند که به یکدیگر قابل تبدیل هستند. واژه مشهور «طبقه متوسط فرهنگی» نیز از همین نظر بوردیو استخراج می‌شود چون مانند اقتصاد، سرمایه‌های اجتماعی و فرهنگی نیز به اشکال مختلفی میان طبقات اجتماع توزیع شده‌اند. با این‌ توضیح احتمالا نقش «انقلاب فرهنگی» به عنوان قلب تپنده پروپاگاندای یک ساختار تمامیت‌خواه‌ بهتر فهم می‌شود.

در ایران مدرک دانشگاهی در بسیاری از رشته‌ها به‌خصوص از مقطع کارشناسی به بعد به عنوان یک رانت فرهنگی در اجتماع توزیع می‌شود. نقش هیات علمی دانشگاه نیز رانتی فرهنگی است که به وفاداران اعطا می‌شود. گهگاه جناح‌های مختلف حکومتی نیز تلاش کردند دانشگاه‌های مربوط به خود را تاسیس یا توسعه دهند (هاشمی: دانشگاه آزاد، احمدی‌نژاد دانشگاه پیام نور). نمایندگان مجلس، استانداران و شهرداران، بسیاری از چهره‌هایی که در رسانه‌های موافق و مخالف جمهوری اسلامی به عنوان تحلیلگر به کار گرفته می‌شوند همگی از دستگاه اعطای رانت فرهنگی جمهوری اسلامی گذشته‌اند. پروپاگاندا را دانسته یا نادانسته، خودآگاه یا ناخودآگاه ترویج می‌کنند‌ و از ظرفیت دیگر نهادهای تحت کنترل (مانند رسانه) برای آن استفاده می‌کنند.

نمونه دانشگاه یک نمونه از انبوه نهادهای گوناگون است که دچار کنترل و کژکارکردی شده‌اند. اما دانشگاه نقش محوری در تولید پروپاگاندا دارد. انبوهی از شبه‌علم به عنوان علم تولید می‌شود و به عنوان تبلیغات ترویج می‌شوند.

در ایران و چین انقلاب فرهنگی رخ داد. بدنبال انقلاب فرهنگی در ایران محتوای دروس، واحدهای انتخابی و شیوه داوری پایان‌نامه‌ها و ارزیابی پژوهش‌ها و مدیریت مجلات پژوهشی همگی با نظارت شورای انقلاب فرهنگی تعیین می‌شد. اگرچه در ظاهر اهداف «شورای عالی انقلاب فرهنگی» در ایران گسترش و نفوذ فرهنگ اسلامی و پاک‌سازی محیط‌های علمی از افکار مادی و نفی غربزدگی مطرح می‌شد اما هدف پنهان آن کنترل سرمایه‌های فرهنگی و بهره‌برداری یک‌سویه از آنها به نفع رژیم بود. در چین نیز مائو اگرچه هدف از انقلاب فرهنگی را مبارزه با رسوم و عادات کهنه نامیده بود اما در عمل دست به “تصفیه بزرگ” زد و رانت فرهنگی در انحصار دستگاه تبلیغی حزب کمونیست چین قرار گرفت.

رانت دانشگاهی فقط مثالی است برای ترسیم یک تصویر بزرگ‌تر. حجیم عظیم رانتِ سرمایه فرهنگی در دانشگاه‌ها، اندیشکده‌ها و رسانه‌ها منجر به سویه‌گیری متمایل به حفظ وضع موجود در آنها شده و خروجی ساختار معیوب فعلی را به کلی باید بی‌اهمیت انگاشت. در تصویری تمثیلی میان یک استاد علوم سیاسی دانشگاه تهران و یک راننده تاکسی در مورد انقلاب سوریه در نود درصد موارد همیشه حق با دومی است.

تحولات جامعه ایران و رشد گفتمان ملی‌گرایی مرجعیت رسانه‌های غالب و روشنفکران پنجاه‌وهفتی را به شدت آسیب زده و فرصتی برای اپوزیسیون ملی ایران فراهم کرده تا با طرح مسائل ایران از دریچه منافع ملی مسیر عبور از جمهوری اسلامی را به بازگشت دولت ملی هموار کنند.

«اندیشکده مسائل ایران» نیز تلاشی است برای تولید محتوای مرتبط با شرایط روز ایران و منطقه، بمنظور گسترش پایه‌های تئوریک و بررسی چالش‌های احیای دولت مدرن در ایران.

Total
0
Shares