مسأله پیشه‌وری، پسیان و کوچک‌خان؛ بحثی در هژمونی ملی‌گرایی

این سه چهره که در تاریخ ایران توسط دولت مرکزی سرکوب شدند، مستعد بحث‌های فراوانی هستند. از میان این سه، پسیان معمولاً کمتر «تجزیه‌طلب» خوانده می‌شود. در مورد پیشه‌وری تقریباً اجماع برقرار است و کوچک‌خان محل بحث‌های فراوان است.

از این فاصله‌ی تاریخی قطعی است که حرکت هر سه به شکست می‌انجامید. آنها فاقد نظریه‌ی منسجم و دیدگاه روشن بودند. پیشه‌وری آن اندازه در نظراتش تغییر ۱۸۰ درجه‌ای داشت که از  مقابله با پان‌ترکیسم و آرزوی دولت قدرتمند مرکزی دقیقاً به نقطه‌ی مقابل افتاد. اما چرا؟

در ابتدا هر سه نظراتی «ملی‌گرایانه» داشتند. پیشه‌وری معتقد بود قانون مشروطه نجات‌بخش است، هوشنگ نهاوندی میرزا کوچک‌خان را ناسیونالیستی پرشور اما سطحی می‌داند، پسیان هم به سید حسن تقی‌زاده نزدیک بود و مقالاتی در مجله کاوه می‌نوشت، گذشته از آن که در جنگ جهانی اول نیز از خود رشادت نشان داده بود.

حرکت آونگی این سه نفر باعث شده گهگاه نسبت به آنها همدلی هم ابراز شود. با این همه نتیجه‌ی کنش هر سه «به ضرر ایران» و «نابودی خودشان» بود.

کلید پاسخ به معما آسان است: هر سه نفر «رهبری ملی» را نمی‌پذیرفتند. در نتیجه با توجه به آن که اجماع ملی را نیز نداشتند، آلت دست نیروهای واپس‌گرا و غیرملی یا بیگانه می‌شدند. پسیان مسأله شخصی خود با قوام‌السلطنه را به مسأله سیاسی گره زد و پیشه‌وری و میرزا ضعف نظری خود را با کمک‌گیری از شوروی جبران کردند.

مدعا روشن، ساده و واضح است: رویکرد ملی در جوامع به عنوان یک راه‌حل فوری و کارآمد است. رهبران ملی مشروعیت پیدا می‌کنند تا با یک نظم و اجماع نسبی بحران را از سر جوامع بگذرانند. مهمتر از آنچه کنشگران سیاسی می‌گویند، فهم آنها از موقعیت و ضرورت رهبری ملی است که تعیین کننده است.

زمانی که ضرورت رهبری ملی را نپذیرند ناخودآگاه به دامن نیروهای ضدملی فرومی‌غلتند‌، چون فاقد امکانات رقابت سیاسی هستند. امکانات غیر ملی اگرچه موقتاً به آنها توان رقابت می‌دهد، اما به سرعت تناقض گفتار آنها را روشن می‌کند.

کلید فهم موقعیت سیاسی اپوزیسیون در پسا ۹۸ نیز چنین است. نیروهایی که به صورت چهره‌ی جدید ظهور می‌کنند، وقتی قصد رقابت و ستیز با رهبری ملی را پیدا می‌کنند به امکانات ضدملی نیازمند می‌شوند. برای آن که در رسانه‌ای جای سخن داشته باشند مجبورند سخنرانانی خاص را برگزینند، ناگهان روندی شروع می‌شود که به کلی تجزیه‌طلبان یا نیروهای حامی جمهوری اسلامی از آنان حمایت می‌کنند.

نکته اینجاست که ملی‌گرایی شعاری احساسی و از جنس «ایران را دوست داریم» نیست. وقتی ایران محل نزاع است، وقتی خطر ایران را تهدید می‌کند، ایستادن در جبهه‌ی مقابل ملی‌گرایی به همان مسیری می‌رسد که پیشه‌وری رسید: اگرچه پیش از آن هزاران حرف در ستایش ایران زده شود. در آخر آن سخن مشهور به پیشه‌وری باقی می‌ماند: «آن کس که تو را آورد (استالین) اکنون می‌گوید برو».

Total
0
Shares