تورم مزمن و بسیار بالاتر از میانگین جهانی ایران در سالهای بعد از انقلاب ۱۳۵۷ به همراه رشد اقتصادی ضعیف و کاهش درآمد سرانهی کشور طبقات میانه و فرودست را با بحرانهای اقتصادی و بیآیندگی مواجه کرده است. این بیآیندگی خود را در قالب موجهای مهاجرتی، افت شاخصهای مصرفی، بحران سلامت روان و تحقیر جمعی ایرانیان نشان داده است. مجید توکلی فعال و پژوهشگر سیاسی داخل کشور معتقد است: «در دوران تمامیتخواهی غیرخودیها در تمامِ گسترهها تحقیر، محروم و طرد میشوند و فرودستی یک مفهومِ فراگیرِ سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی است.»
توکلی معتقد است: «تمامیتخواهی مبتنی بر تبعیض سیستماتیک و خودی-غیرخودیِ بنیادین است تا همهی غیرخودیها پیشاپیش فرودست، کنترل و حذف شوند.» حکومتهای تمامیتخواه با کنترل اقتصادی و سیاسی جامعه فرصتهای نابرابر برای خودیها در مقابل غیرخودیها ایجاد میکنند. سلطهی اقتصادی دولت کمونیست در اتحاد جماهیر شوروی با دخالت حداکثری دولت در چرخهی تولید، توزیع و مصرف همراه بود و از این طریق با کاهش تقاضا و کنترل بازار توانست تورم را بهصورت موقتی برای آن دوران کنترل کند. اما نتیجهی نهایی آن سیاستها ناکارآمدی و بیانگیزگی بنگاههای اقتصادی و زراعی بود و نتایج مضحکی همچون میزان بیکاری صفر درصد و طرحهایی چون «مسکن برای همه» نتوانست مانع از فروپاشی آن سیستم شود.
مدل کنترل سیاسی و اقتصادی جمهوری اسلامی با حکومتهای تمامیتخواه صدهی گذشته متفاوت است؛ «در تمامیتخواهیِ مدرن، سرکوب بیشتر بهشکل کنترل پیش میرود، چنانکه بدآگاهی جای سانسور را گرفته، کنترل هم جای سرکوب را گرفته است. کنترل ناامیدی میآورد تا کسی به مبارزه نپردازد و نایستد.»
در نبود بوروکراسی توانمند، جمهوری اسلامی هرگز نتوانست به رویای چینِ خاورمیانه پر و بالی دهد و بیشتر الگوی اقتصادی فدراسیون روسیه را پیش گرفت که شامل صادرات مواد خام و کنترل صنایع بزرگ توسط دولت بود. الگویی که با تحریمهای جهانی سال ۲۰۱۲ و تحریم ایالات متحده آمریکا در سال ۲۰۱۸ به شکنندگی فزایندهی اقتصادی جمهوری اسلامی انجامید. این تحریمها و ناکارآمدیِ آشکار در حل مشکلات کشور منجر به اعتراضات گستردهای در آبان ۱۳۹۸ (۲۰۱۹) و پائیز ۱۴۰۱ (۲۰۲۲) شد. وقایعی که نشاندهندهی ارادهی جدی در جامعه برای گذار به یک دولت ملی است.
آنچه مخالفین در ایران جستجو میکنند دسترسی و مشارکت در بازارِ آزادِ جهانی و حقوق شهروندی شناختهشده در غرب است. بخشی از مخالفین جمهوری اسلامی به نادرستی با اهداف اقتصادی چپگرایانه و آنچه آن را «عدالت اجتماعی» و «عدالت محیطزیستی» میخوانند در روایت غالب اقتصادی و سیاسی جاری در جامعه مدرن ایران اختلال ایجاد میکنند. توکلی در مصاحبهای قبل از حبس به این مسئله اینچنین پاسخ میدهد: «با توجه به ساختار مالکیت دولتی در ایران، چپها خیلی شانسی برای ایدههای اقتصادیشان ندارند. مردم از مدل اقتصاد دولتی و دخالتِ فراگیر دولت بیزارند. مدلهای توزیع ثروت چپ در چند دهه در ایران اجرا شده است و در نهایت فقر را بیشتر کرده است. مردم انقلاب 57 را همدستی چپ با جریان اسلام سیاسی میبینند و چپ را در وضعیت نامطلوب فعلی مقصر میدانند. بسیاری از رهبران فکری انقلاب 57 چپ بودند. ستیز با غرب که جامعهی ما را آزار داده است، میراث شوم آنها بود.»
بیش از حد مناقشه آشکار است که انقلاب سال ۱۳۵۷ و گفتمان ضدغربی آن با شکست مواجه شده و ظرفیت اقداماتِ نمایشیِ حکومت در اصلاحات به پایان رسیده است. مجید توکلی در مورد موانع اصلی در دورانِ گذار به دولت ملّی به وضعیت اصلاحطلبان اینچنین اشاره میکند: «درواقع حکومت یک حوزهی مخالفتِ مُجاز ساخته است که اصلاحطلبان بازیگر اصلی آن هستند و سایر گروههای نظارتپذیرِ صنفی و برخی جریانهای محفلی و رسانهی چپ هم در کنار آن قرار دارند و آنها در این حوزهی مخالفتِ مُجاز کنترلشده، هدایتشده و گاهی برنامهریزیشده به اعتراض میپردازند و حکومت با آن میتواند بسیاری از سیاستهای کنترل و پروپاگاندای خودش را پیش ببرد. برخی از رهبران اصلاحطلب در ساخت این حوزه تأثیر جدی داشتهاند. اصلاحطلبان در تمام این سالها به تحملپذیرکردنِ نادرستیها پرداختهاند.»
در حالی که مانورهای رسانهای جمهوری اسلامی و دستگاه عریض و طویل پروپاگاندا در داخل و خارج از کشور تنها یک هدف دنبال میکنند تا مانع از ایجاد رهبری ملّی و منسجم با دیدگاهِ سیاسیِ شناختهشده در مرحله پیشا-انقلابی شود، مجید توکلی به این نکته اینچنین میپردازد: «تصویر عمومی از دوران پهلوی در سالهای گذشته در ذهن ایرانیان روشنتر شده است و یک تصور مثبت از آن وجود دارد. ادامهی وضعیت بد کنونی این تصویر روشن را پررنگتر میکند. البته جنبشهای اعتراضی سالهای گذشته هم در ضدیت با انقلاب 57 بوده است. حتی میتوان گفتمان غالب را ضدیت با تمامیت 57 دانست. در چنین شرایطی با توجه به شخصیت رضا پهلوی و کوششهایی که انجام شده است و همچنین در نبودِ سازمان و برنامهی جدیِ دیگری بهنظر میرسد از پراقبالترین گزینهها باشد. نهاد پادشاهی بهنظرم تا مدتها آلترناتیو نظام کنونی باشد و با ضعفی که در سایر بخشهای اپوزیسیون ایجاد شده (یا از ابتدا بوده) در ماههای آینده تنها جایگزین است.»
ادامهی بحران مشروعیت و ناکارآمدی جمهوری اسلامی از یک سو و ترسیم آیندهای روشن برای مردم ایران با توجه به ظرفیتهای کشور از سوی دیگر، مانع از ایجاد ناامیدی در افکار عمومی میشود. در این افق روشن است که مبارزه معنادار میشود و پیروزی در دسترس.