عوامل و موانع رهبری ملی و انقلاب ملی

رهبرسازی‌های گوناگون یکی از موانع ایجاد رهبری در مسیر گذار به دموکراسی است. “تنهاسازی رهبر” نیز از دیگر موانع جدی در مسیر دستیابی مردم ایران به دموکراسی و آزادی است.

گرچه در مسیر گذار به دموکراسی هر یک از گروه‌ها تمایل دارد که نقش و سهم جدی‌ای برعهده داشته باشد، اما درنهایت باید پذیرفت که اقتضائات زمانی و مکانی افراد دارای شانس را بسیار محدود می‌کند. در شرایط کنونی ایران نیز به‌نظر می‌رسد که روند شکل‌گیری رهبری در میان مخالفان بسیار پرچالش است.

شاهزاده رضا پهلوی پس از آبان ۹۵ و با توجه به گرایش‌ها و خواست‌های بخشی از معترضان ۹۶ و ۹۸ مورد اقبال و توجه‌ی بیشتری قرار گرفت. اعلام آمادگی ایشان برای نقش‌آفرینی جدی‌تر برای گذار در خرداد ۱۴۰۱ موقعیت ویژه‌ای ایجاد کرد. اعتراضات شهریور و پاییز ۱۴۰۱ ناگهانی فرارسید و پرشتاب و آشفته پیش رفت و امکان سازماندهی، رهبری یا همبستگی وجود نداشت. همبستگی زمستان ۱۴۰۱ نیز عملاً بی‌هدف، ناهمگون و غیرسیاسی پیش رفت و زود به بن‌بست رسید. اما شخصیت قدرتمندتر و روند چندساله پیشرفت محبوبیت و اقبال به پهلوی در ایران موجب شده است که در ۱۴۰۳ جز وی کسی دارای مجموعه‌ای برای پیشبرد انقلاب ملی نباشد. اعلام آمادگی چند روز پیش ایشان نیز موقعیت و جایگاه وی را قدرتمندتر کرده است.

در داخل ایران نیز میرحسین موسوی همچنان در حصر است و از ۸۸ تا امروز تنها کسی است که مدتی رهبری مخالفان را برعهده داشته است. علاوه‌بر او برخی از فعالان اجتماعی و رسانه‌ای توسط اطرافیانشان برای رهبری گذار مطرح می‌شوند. ولی تجربه نشان داده است که فراوانی توجه به آن‌ها هیچ امتیازی برایشان ایجاد نکرده است. فارغ از محدودیت‌ها در ایران آن‌ها تجربه‌ای از امر سیاسی ندارند.

نیروهای سیاسی داخل کشور نیز یا همچنان بین اصلاح و انقلاب مانده‌اند یا شناخته‌شدگی و امکان‌های لازم را نداشته‌اند. چهره‌های خارج کشور هم عمدتاً در قامت رهبری سیاسی ظاهر نشده‌اند و کارنامه‌ی سیاسی و موقعیت ویژه‌ای ندارند. سازمان مجاهدین خلق تنها گروه دارای رهبری واحد است. آن‌ها شاید اقبال بیشتری از گروه‌های مارکسیستی متفرق داشته باشند، اما بعید است تا مدت‌ها اقبال و امکان ویژه‌ای بیابند. سایر نیروها نیز یا همچنان توانی ندارند یا ترجیح‌شان ایم است که به‌عنوان یک چهره‌ی عمومی (رسانه‌ای و سلبریتی) باشند. مدل‌های همبستگی و ائتلاف نیز در ایران به‌کرات شکست خورده است و هیچ چشم‌اندازی از امکان آن‌ها وجود ندارد.

شاید ۱۰ سال قبل اگر درپی رهبری برای گذار به دموکراسی در ایران بودیم، به گزینه‌های متفاوتی با امروز می‌رسیدیم. چنانکه امکان دارد که گزینه‌های چند سال دیگر نیز با اکنون متفاوت باشد.

با توجه به وضعیت ایران و وضعیت سایر کشورهایی که تجربه کوشش برای گذار را داشته‌اند، باید باز با این مسئله پرداخت که آیا رهبرسازی ایده‌آل ممکن است یا باید به‌سراغ رهبری ممکن رفت.

اکثر پژوهش‌ها و بررسی‌های عوامل موثر بر گذار و انقلاب در چند دهه اخیر بر مزیت‌های وجود رهبری مخالفان تاکید دارد. وجود رهبری مقبول می‌تواند بسیاری از مشکلاتی که از طریق سازماندهی و ارتباطات باید انجام شود، تسهیل کند. حتی در بسیاری از مدل‌های مبتنی بر اتحاد و همبستگی گروه‌ها برای گذار، اجماع بر یک فرد برای رهبری دوران گذار هدفگذاری شده است.

چالش بسیاری از کشورهای موفق یا ناموفق در روند گذار رسیدن به همین رهبری است. گرچه ایجاد شرایط مناسب برای گذار، سازماندهی‌های لازم، گفتمان‌سازی و توافق بر ویژگی‌های گذار مطلوب نیز چالش‌هایی ایجاد کرده است، اما معمولاً عبور از چالش رهبری می‌تواند بسیاری از مشکلات را برطرف کند.

اما رهبر مطلوب آیا وجود دارد. بسیاری با تصور اینکه همچنان امکان ایجاد رهبری کاریزماتیک در روندهای انقلابی وجود دارد، درپی یافتن و ساختن رهبرانی چون گاندی و ماندلا هستند. درحالی‌که همان‌ها هم در دوران رهبری مخالفان محل اجماع و همراهی همه‌ی مخالفان نبودند. رهبران بیشتر انقلاب‌های ۱۰۰سال گذشته اگر خوش‌شانس بودند، ۵۰درصد مخالفان را نمایندگی می‌کردند.

شاید چند تصور ناسنجیده و خام وجود دارند که مانع از پذیرش رهبری مخالفان در ایران می‌شود.

اولین مورد درباره‌ی رهبری مخالفان این است که مشارکت گروه‌ها در گذار همیشه به‌معنای مشارکت در رهبری نیست. مشارکت می‌تواند در فرایندهای اجماع‌سازی و اقناع‌سازی مشخص برای توافق بر اصول و برنامه‌ها باشد. اما با تکیه به اعتماد به یک گروه و ضرورت‌های گذار به پیش برود. برخی از نیروها هنوز آمادگی لازم را ندارند. یا ممکن است که شرایط را مهیا ندانند. اما می‌توانند با مشارکت در روند گذار شانس‌ها و امکان‌های دیگران را محدود نکند و این فضا را برای اعتمادسازی در آینده برای امکان‌های بعدی فراهم کنند.

گاهی تصور می‌شود که رهبری مخالفان باید نتیجه‌ی اجماع همگان باشد.

درحالی‌که در بسیاری از موارد رهبری نقش اجماع‌سازی در میان مخالفان را ایفا می‌کند. اقناع‌سازی نیز گاهی پس از ایجاد و شناسایی رهبری صورت می‌گیرد.

شاید یکی از مهمترین مسائل “مسئله نمایندگی” است. رهبری مخالفان آیا همه را نمایندگی می‌کند یا فقط گروه مصمم و خاصی را نمایندگی می‌کند. با توجه به چالش‌های شناسایی نمایندگی در جامعه‌های بسته‌ای مانند ایران مسئله نمایندگی بغرنج‌تر نیز خواهد بود. آیا مردم ناراضی را باید نمایندگی کرد یا باید دیدگاه‌های سیاسی و اجتماعی مختلف که گاهی به انقلاب هم ربطی ندارد. اما در کشورهایی با شرایط بهتر نیز رهبر انقلاب و گذار همه را نمایندگی نمی‌کرده است. فقط کافی بوده که در شرایط بهتری نسبت به دیگران قرار داشته باشد و توان سیاسی و تشکیلاتی محدود و لازم را داشته باشد و پذیرش جهانی و داخلی را برای خود ایجاد کند و علاوه‌بر رهبری مبارزات؛ توان مدیریت گفتمان، جریان‌سازی رسانه، اجماع‌سازی داخلی و جهانی، سازماندهی لازم و گفتگوها و ارتباطات را داشته باشد.

مورد چهارم این است که باید توجه داشت که رهبری انقلاب بسیار مقید به زمان است. یعنی فقط فرصت‌های ویژه‌ای فراهم می‌شود که باید از آن‌ها بهره برد. وگرنه شکست روند انقلاب حتمی است.

برای‌همین با توجه به وضعیت خاص ایران و با توجه به تحلیل نیروها و چهره‌ها می‌توان دو مانع اصلی در ماه‌های آینده را دو پروژه‌ی امنیتی “رهبرسازی” و “تنهاسازی” دانست. پیش‌تر اندیشکده مسائل ایران در یادداشتی به مسئله‌ی “تنهاسازی شاهزاده” پرداخته بود و آن را مشابه اقدامات تمام حکومت‌ها برای ناتوانی و ناکارآمدسازی رهبران سیاسی مخالفان دانست که با حمله به اطرافیان یا ایجاد تنزه‌طلبی و ایده‌آل‌گرایی گفتمانی و عملیاتی پیش می‌رود. مسئله‌ای که صورت‌ها و ویژگی‌های دیگری نیز دارد.

در مورد رهبرسازی نیز می‌توان دو مسئله را برجسته‌تر دانست. اولی مدیریت زمان و ازبین‌بردن فرصت و دیگری جلوگیری از پذیرش عمومی برای اجماع و تقویت عملیاتی برنامه‌ی گذار (که در ایران به‌نام انقلاب ملی شناخته می‌شود) است.

این رهبرسازی گاهی به‌صورت مستقیم با تاکید بر چهره‌های خاص یا تاکید بر مشارکت افراد بیشتر در روند رهبری است. درحالی که می‌تواند این مشارکت در روندهای اجرایی یا تعیین سازوکارها و اصول و یا در سطح نظارتی باشد. یا به‌صورت غیرمستقیم به‌صورت تاکید بر ایجاد رهبری در داخل کشور یا تاکید بر گفتمان‌های سازش یا ستیز با حکومت باشد که با ایجاد تمایز و تفکیک بین مخالفان تردید و درگیری ایجاد می‌کند و مانع از تمرکز در دوره‌های افزایش شانس پیشرفت روند گذار می‌شود. به‌نظر می‌رسد با توجه به روندهای دستکاری در مطرح‌شدن چهره‌ها و تسلط بر رسانه‌ها، اولویت حکومت و مخالفان انقلاب بر رهبرسازی از افراد مختلف برای جلوگیری از پذیرش شانس و امکان رهبری شاهزاده رضا پهلوی در این‌روزها بیشتر شده است. در روزهایی که امکان‌هایی برای همراهی جهانی با تغییرات در خاورمیانه و تغییر در ایران فراهم شده است. بنابراین نیروهای اصلی موثر بر گذار به دموکراسی درکنار همه‌ی اجزای برنامه‌ها و اقداماتشان باید نسبت به این دو مسئله هم هوشیار باشند.

Total
0
Shares