رئال پالتیک در سیاست ایرانی

جریان هاى سیاسى موثر و معتبر در مواجهه با ساختارهاى قدرت و پیجیدگى‌هاى سیاست داخلى و بین‌المللى، ناگزیر از اتخاذ استراتژى‌هایى هستند که نه تنها به واقعیت‌هاى موجود توجه مى‌کنند، بلکه در راستاى تحقق اهدافشان، واقع‌گرایانه و عمل‌گرا نیز باشند. چنین رهیافتى را در سیاست مدرن، رئال پالتیک مى‌نامند.

نگرشى که بر مبناى واقع‌گرایى و توجه به شرایط واقعى و موجود قدرت در جهان عمل مى‌کند، نه با اتکا به ایدئولورى‌ها یا باورهایى که یا دچار هپروت سیاسى‌اند یا ساحت روشنفکرى و سیاست را پیوسته و عامدانه خلط مى‌کنند.

جریان معتقد به رئال پالتیک در اپوزسیون جمهورى اسلامى با تکیه بر پراگماتیسم و منافع ملموس، به دور از هیجان‌هاى مخرب، اهداف خود را با دقت و درایت تنظیم مى‌کند تا بتواند با محاسبه‌ی دقیق قدرت‌ها و شرایط سیاسى موجود، به تغییرات بنیادین دست یابد. اندیشه‌هاى سیاسى که پیشرانه ایدئولوژیک دارند لاجرم بین منافع ملت و باورهاى ایدئولوژیکشان، دومى را انتخاب می‌کنند. وقتى پاى اندیشه‌ی سیاسى را از زمین واقعیت برمى‌دارند، هرجاکه ایدئولوژى فرمان دهد خواهند گذاشت و به همین دلیل است که در قبال تحولات سیاسى-اجتماعى یا گنگ وسردرگم‌اند یا به ایده‌هایى در هپروت سیاسى دست مى یازند که هر دو درنهایت به منافع ملى آسیب مى‌زند.

اما طبیعت رویکرد رئال پالتیک در سیاست ایرانى چگونه است و باجه ویرگى‌هایى مى‌توان آن را بازشناخت؟ در این نوشتار مثال‌هایى چند از این رویکرد را مرورمى‌کنیم تا تفاوت آن با دیگر جریان‌هاى مدعى سیاست را روشن‌تر کنیم.

ائتلاف‌هاى استراتژیک و پراگماتیک

در شرایط کنونى، تشکیل ائتلاف‌هاى استراتژیک بین جریان‌هاى جمهورى‌خواهى ملى و پادشاهى‌خواهى، به رهبرى شاهزاده رضا پهلوى، در راستاى پس گرفتن میهن از مافیاى جمهورى‌اسلامى از منظر رئال پالیتیک است. در فضایى که وحدت و انسجام نیروهاى اپوزیسیون براى مبارزه با جمهورى‌اسلامى امرى حیاتى است، اتکا به منافع مشترک و پرهیز از درگیرى هاى غیرلازم، یکى از ارکان اصلى در ایجاد یک ائتلاف موثر به شمار مى‌آید. جریان رئال پالیتیک، به جاى گرفتار شدن در اختلافات تئوریک، با رویکردى مبتنى بر مصلحت‌سنجى و محاسبات قدرت، تلاش مى کند تا ائتلافى پایدار و کارآمد با بهره‌گیرى ازمنابع و ظرفیت‌هاى هر دو جریان شکل دهد و آنچه متعلق به فرداى براندازى است را با تعهد به شیوه‌هاى دموکراتیک به همان دوران بسپارد. این امر اتحاد و هماهنگى عملیاتى را به ارمغان آورده و اساسى‌ترین گام در حمایت حداکثرى از ملت ایران در سرنگونی جمهورى‌اسلامى خواهد بود.

ارتباط موثر و اصولى با دولت‌هاى خارجى

یکى از نقاط تمایز جریان معتقد به رئال پالیتیک، برخورد هوشمندانه و واقع‌گرایانه‌ی آن با دولت‌ها و نیروهاى بین‌المللى است. براى اپوزسیون جمهورى‌اسلامى ارتباط اصولى با هر دولت خارجى که امکان تاثیرگذارى بر منافع ملى ما را دارد یک اصل اساسى است. شاید بقیه‌ی جریان‌هاى مدعى سیاست هم به ظاهر با این اصل همراه باشند اما کمیت لنگ آنها در ارتباط و همکارى با اسراییل، به‌عنوان یک دولت دموکراتیک ملى در منطقه آشکار مى‌شود. جریان‌هاى ایدئولوژیک، بر مبناى آرمان‌گرایى غیرواقعى و اصول تئوریک، هرگونه ارتباط با اسراییل را نفى مى‌کنند، اما براى جریان حامى رئال پالیتیک، اسراییل به‌عنوان کشورى که با جمهورى‌اسلامى در جنگ مستقیم است یک متحد استراتژیک به شمار مى‌رود و داراى ظرفیت‌هایى است که به تضعیف قدرت جمهورى‌اسلامى و پشتیبانى از نیروهاى اپوزیسیون منجر مى‌شود.

به همین دلیل، این جریان با درک واقعیت‌هاى سیاسى و بر مبناى منافع مشترک، به‌دنبال ایجاد زمینه‌هاى همکارى موثر با اسراییل به‌عنوان یک متحد استراتژیک و پرقدرت در منطقه است.

فشار حداکثرى بر رژیم و حمایت حداکثرى از ملت ایران

جمهورى‌اسلامى با سرکوب و قتل مردم علناَ با ملت ایران اعلام جنگ کرده است. در چنین شرایطى، افزایش فشار همه‌جانبه بر حکومت، نه تنها موجب تضعیف توان سرکوب خواهد شد، بلکه روحیه‌ی نیروهاى مبارز را تقویت کرده و چرخه‌ی ناامیدى را خواهد شکست. تلاش براى تحریم گسترده‌ی تمامى بخش‌هاى جمهورى‌اسلامى و تروریستى اعلام کردن سپاه پاسداران به‌عنوان یک نیروى اشغالگر در راستاى فشار حداکثرى است. از سوى دیگر، تبیین و تشویق به خرابکارى شرافتمندانه علیه منافع جمهورى‌اسلامى به‌عنوان یک تاکتیک موثر و مشروع، به کاهش توان سرکوب جمهورى‌اسلامى منجر شده و علاوه برآن، زمینه‌ی ریزش نیروهاى وفادار به کارتل جمهورى‌اسلامى را نیز فراهم مى‌سازد. مخالفت با این استراتژى، باید با راهکارهایى عملى همراه باشد که دست ملت ایران در مبارزه با جمهورى‌اسلامى را باز کند وگرنه دچار هپروت سیاسى خواهد شد. استاد بى‌بدیل عرصه‌ی هیروت سیاسى، جمهورى‌اسلامى است که از آغاز با همین استراتژى بر ایران حاکم شد و کالاى سیاسى‌اش را با همین رویکرد با هزینه‌هاى گزاف از جیب ملت ایران به آنها فروخت. اگر وارد وادى هپروت سیاسى شدید، جمهورى‌اسلامى شما را چنان ‌لعد که قطره‌اى از خون‌تان بر زمین نچکد!

جریان حامى رئال پالیتیک معتقد است نباید تنها بر اهداف بلندمدت ــ ازجمله سرنگونى جمهورى‌اسلامى و احیاى دولت ملى در ایران ــ تمرکز کرد، بلکه اهداف میان‌مدت نیز باید تبیین و تحلیل شوند. کاهش توان سرکوب جمهورى‌اسلامى، از طریق فشار حداکثرى داخلى و بین‌المللى، یکى از اهداف میان‌مدت این جریان به شمار می‌آید. این جریان، با اتکا به تحلیل‌هاى واقع‌گرایانه، به‌دنبال افزایش فشارهاى سیاسى، اقتصادى و اجتماعى بر جمهورى اسلامى است تا قدرت مافیا در سرکوب و کنترل جامعه را تضعیف کند.

درعین حال، حمایت حداکثرى از ملت ایران، به‌عنوان صاحبان اصلى این مبارزه، امرى حیاتى و ضرورى است که باید به‌طور جدى پیگیرى شود. از منظر رئال بالیتیک، این اهداف میان‌مدت نه‌تنها قابل دستیابى، بلکه راهبردى و موثر نیز هستند. شرط ورود حرفه‌اى به سیاست، تجربه و دانش سیاسى است؛ چراکه فقدان این دو رهروان سیاست ایرانى را در نهایت در مسیرى سوق مى‌دهد که قواعد و شیوه‌هاى آن را جمهورى‌اسلامى تعریف مى‌کند. به ابتذال کشاندن امر سیاسى و تلقین این توهم که هر کس مى‌تواند در قامت سیاستمدار به میدان بیاید، سرآغازى بود که با ظهور جمهورى‌اسلامى در ایران رقم خورد. «وقتى آخوند مى‌تواند سیاستمدار باشد، چرا دیگران نتوانند؟» مسیر خطرناکى بود که ایران عزیزمان را به پرتگاه زوال و ضعف کنونى کشاند. اکنون، تنها جریان‌هاى معتقد به رئال پالیتیک، با اتکا به عقلانیت سیاسى و انباشت تجربه، بازآفرینى و احیاى سیاست را در بازپس‌گیرى میهن از چنگال اشغالگران جمهورى اسلامى مى‌بینند. این جریان، با بهره‌گیرى از قلانیت، بر عمل‌گرایى و واقع‌گرایى پاى مى‌فشارد و راه را براى گسست از ایدئولوژى‌هاى توهمى و بازگشت به سیاستى زنده و پویا باز مى‌کند.

Total
0
Shares