در تمامیتخواهی، هدف پروپاگاندا کنترل اخبار در مسیری است که نتایجِ ایدئولوژیک را واقعی تفسیر کند. واقعیت چشمِ اسفندیارِ تمامیتخواهی است. از نظر تمامیتخواهی «واقعیت» وجود ندارد. تنها حادواقعیت وجود دارد که شبکههای تبلیغاتی میسازند تا شهروندان آن را مصرف کنند.
وقتی هر روز میتوان تصویری ساخت و پیش از آن که کنکاش درباره صحتِ تصویر قبلی به جایی برسد، تصویر جایگزینی را برای مصرف ارائه داد میتوان این تصور را ایجاد کرد که جهان به همان شکلی کار میکند که ایدئولوژی میگوید.
سه گانه «تمامیتخواهی، پروپاگاندا، ایدئولوژی» به صورت مداوم روی مصرفِ مخاطبان خبر و تنبلی ذهنی آنها سرمایهگذاری میکند. اما برای شهروندان عصر تاریکی پیش میآید که متوجه شوند چیزها درست به نظر نمیرسند. اعتراض صادقانه آنها با اتهامزنی چند لایه مواجه میشود: در سطحی آنها ناآگاه تلقی میشوند و به مرور فریبخوردگی در لایههای سختتر با اتهاماتی نظیر خودفروخته بودن تکمیل میشود.
آشکار است که نوعی سازماندهی در سرکوب و پروپاگاندا وجود دارد. وظیفه پروپاگاندا توجیهِ تنبیه آنهایی است که سرکوب و تبلیغات ایدئولوژیک را نمیپذیرند: با انسانزدایی و عجیب خوانده شدن.
به همین دلیل نقاط عطف اهمیت دارند: جایی که سازماندهیِ ایجاد واقعیتِ دروغین به شکست آشکار میرسد. جایی که شهروندان میتوانند با پیگیری الگوها کشف کنند که چه مواقع دیگری چه افرادی به آنها تصاویر خیالین ایدئولوژیک را به جای واقعیت میفروشند. نقاطی که به مانند روشنایی بسیار کوتاه برای شهروندان عصر تاریکی فضا روشن میشود. در مقابله باید هر کس را با گفتههایش در همان جایی که هست به خاطر سپرد.
ستیز با ماهیت اسرائیل برای جمهوری اسلامی در ایران، یک بنیان ایدئولوژیک است. جایی که باید هر جنایتی را یک سمت از پیش تعیین شده که پیشاپیش دشمن ما معرفی شده است انجام داده باشد. اینجا پروپاگاندا هم نشان میدهد که سرکوب و جنایت به او منحصر نیست، و هم دشمنی ذاتی با یک دشمن از پیش تعیین شده تثبیت میشود.