تمامیت‌خواهی، عدالت و توسعه: یک بررسی انتقادی از سلطه و محدودیت‌های تغییر

همه‌ی مشکلات، سیاسی است. در دوران تمامیت‌خواهی، همان سلطه، تبعیض و رانتی که در سیاست موجب فرودستی، تحقیر و حذفِ غیرخودی‌ها می‌شود؛ در اقتصاد، فرهنگ و اجتماع هم (به‌میزان غیرخودی‌بودن و ایستادن دربرابر قدرت) فرودستی، تحقیر و حذف می‌سازد.

واقعیت را فقط از چشمِ غیرخودی‌ترینِ افراد می‌توان دید. نظر و داوری در هر مسئله‌ای در نسبتِ افراد با قدرت فهمیده می‌شود. خودی‌ها نمی‌توانند خطرها، دردها و مشکلاتی که غیرخودی‌ها تحمل می‌کنند را ببینند. فهمِ عدالت تنها با قرارگرفتن به‌جای غیرخودی‌ترین‌ها در هر موضوع ممکن می‌شود.

بدون برگیریِ یک نظریه‌ی عدالت، در سیاست نمی‌توان درست عمل کرد. در تجربه‌ی ما، فهمِ غیرخودی‌ها مقدمه‌ی یافتنِ قاعده‌های عدالت در وضعیتِ بی‌خبری است. نظریه‌ی عدالت، راهنمای قانون‌گذاری آینده است و محدوده‌ی کنشِ شهروندی-وجدانیِ نافرمانانه‌ی دوران سلطه‌ی قانونِ بد را تعیین می‌کند.

تصویر روشنی از امکان‌ها و امتناع‌های توسعه در ایران وجود ندارد. داده‌ها و آمار دستکاری‌شده است. بحران‌نمایی‌ها گاهی شناسایی مسئله‌ها را سخت کرده است. دخالت تمامیت‌خواهانه امکان‌های تغییرات را محدود کرده است و همه‌چیز را منوط به تغییر سیاسی کرده است.

توسعه یک امر سیاسی است و در حوزه‌ی قدرت قرار دارد. یک دموکراسیِ شهروندمدار در یک نظام سیاسیِ لیبرال تضمین‌کننده‌ی توسعه پایدار است. حکومت‌ها می‌توانند شرافتمندانه و خوب‌زیستن را آسان یا سخت کنند. اگر حکومتی خوب‌بودن را سخت کند، نمی‌توان از مردم انتظار زیادی داشت.

معمولاً به خطا ماهیتِ نظامِ سیاسی با ماهیت و برنامه‌های احزاب سیاسی یکی گرفته می‌شود. گرایش‌های لیبرال و سوسیال در نظام‌های دموکراتیکِ لیبرال وجود دارد. اما نظام‌های غیرلیبرال راه موفقیت و آزادی را می‌بندند. زندگی عادی و کشور عادی بدون یک نظام لیبرال، محقق و پایدار نمی‌شود.

در شرایط تعلیقِ اقتصاد سیاسی در دوران تمامیت‌خواهی، آگاهی دردمندانه جایگزین آگاهی طبقاتی شده است. در این ساختار که خودی‌ها در اقتصاد، سیاست، فرهنگ و اجتماع برخوردارند و غیرخودی‌ها محرومند و تحقیر، طرد و حذف می‌شوند؛ هر مشکل، نابرابری، ستم و تبعیضی از طرف قدرت است.

در اینجا آگاهی طبقاتی سعی می‌کند تا در تفسیرِ اقتصادبنیانش قدرت را معادل نئولیبرالیسم بگیرد و آن را در مبارزه‌ی تاریخی و خارج از بسترش در ایران تعقیب کند و ویژگی‌های این نابسامانی را نبیند. خاستگاه مالکیت، بهره‌وری و سلطه در اینجا نظامِ تولید نیست، بلکه عارضه‌ای بر آن است.

Total
0
Shares