تلاش برای بقای رژیم با بن‌سلمان یا دن شیائوپنگ ایرانی

‏آیا مرگ علی خامنه‌ای به معنای پایان جمهوری اسلامی یا روز پیروزی مردم ایران بر این رژیم خواهد بود یا نه؟ و اگر چنین نباشد، آیا چنانکه برخی از نیروهای هوادار اصلاحات ساختاری در جمهوری اسلامی ادعا می‌کنند، چنین رویدادی می‌تواند ایران را از سیر قهقرایی فعلی نجات دهد و به مسیر نجات هدایت کند؟
‏پیش از هرچیز لازم است روشن کنیم که منظور از نیروهای هوادار اصلاحات ساختاری در جمهوری اسلامی، صرفا گروه‌های مشهور به اصلاح‌طلب در درون این ساختار نیستند و برخی از گروه‌های مقابل این افراد در داخل ساختار رژیم که به اصولگرا یا عدالتخواه مشهورند و همچنین شماری از گروه‌هایی که اکنون تحت عنوان اپوزیسیون خارج از کشور فعالیت می‌کنند هم در این دسته قرار دارند و تفاوت آنها با یکدیگر، اولویت‌بندی‌هایشان درباره محتوای تغییرات ساختاری در دل رژیم موجود است.
‏گروهی از این نیروها برای سالیان طولانی، مبارزه با جمهوری اسلامی به عنوان یک سیستم مبتنی بر کلپتوکراسی (دزدسالاری) و اندیشه و اهداف فرقه‌ای را به مبارزه با علی خامنه‌ای تقلیل دادند. در ادامه این تقلیل گرایی، آنها تلاش کردند تا نه تنها مردم داخل ایران، بلکه دولتهای خارجی را متقاعد سازند که علی خامنه‌ای و طیف زیردستان او تنها مشکل ایران هستند و به محض حاکم شدن گروهی دیگر از نیروهای مدعی نوگرایی یا غربگرایی در جمهوری اسلامی، می‌توان این رژیم را به عنوان یک حکومت نرمال برای ایران پذیرفت.
‏نتیجه چنین تبلیغاتی، سالها امید بستن مردم ایران به دولتهای مختلف و سالها مماشات و بلکه همراهی جهان با حکومت جمهوری اسلامی به امید رسیدن به نسخه نرمال آن بود. ایده‌ای که حالا سالهاست در داخل ایران اعتبار خود را از دست داده و البته هنوز با زدوده شدن این خیال آغشته به دلار، از اتاق فکرهای سیاسی غرب فاصله داریم.
‏حالا به نظر می‌رسد با نزدیک شدن به زمانی که می‌توان منتظر شنیدن خبر مرگ علی خامنه‌ای بود، حربه همیشگی او یعنی فروختن رویای دروغین جمهوری اسلامی نرمال، درحال بازتولید به وسیله مدعیان جانشینی اوست.

دسته اول این مدعیان، گروه‌هایی در قدرت هستند که سالهاست برای نشاندن فرزند علی خامنه‌ای به جای او تلاش می‌کنند. گروهی که در برخی محافل، حذف ابراهیم رئیسی هم به آنها نسبت داده می‌شود. این گروه در سالهای اخیر و به طور گسترده و ویژه در ماههای اخیر، وعده ظهور “بن سلمان” ایرانی را در سطح جامعه پخش کرده‌اند و تلاش دارند پروژه جانشینی فرزند خامنه‌ای را با این وعده تزئین کنند تا هم برای مردم تحت فشار ایران و هم برای دولتهای غربی، روزنه‌ای دیگر از امید به اصلاح بگشایند و به این ترتیب چالش نفسگیر و پر ریسک لحظه جانشینی تا تثبیت قدرت جانشین را پشت سر بگذارند.
‏از آنجایی که رقیب این گروه یعنی طیف مشهور به اصلاح‌طلب هم ادامه یافتن سهم خود از کیک جمهوری اسلامی را در گرو ادامه یافتن اصل جمهوری اسلامی می‌داند، آنها نیز با فروختن این وعده به جامعه ایران و جامعه جهانی، همراهی دارند. اما به دلیل تفاوت در دیدگاهها، درباره مصداق بن سلمان ایرانی، گاهی اختلافاتی در این جمع وجود دارد. چنانکه گروهی از آنها از همین حالا به مجتبی خامنه‌ای پیام همراهی داده‌اند و گروهی به سراغ پسر دیگر خامنه‌ای یعنی مسعود رفته‌اند. زیرا همسر مسعود، خواهر صادق خرازی از چهره‌های فاسد و ذینفوذ اصلاح طلب است. سومین گروه از اصلاح طلبان هم همچنان به نوه روح الله خمینی به چشم بن سلمان مطلوب خود می‌نگرند تا بتواند مانند دوران ریاست جمهوری محمد خاتمی، فریبی بلند مدت برای ایرانیان و دولتهای غربی تدارک ببیند.
‏از سوی دیگر، گروهی از سیاستمداران جمهوری اسلامی نیز که سالها به نقش‌آفرینی هاشمی رفسنجانی پس از مرگ خامنه‌ای امید بسته بودند و در محافل خود از ظهور دن شیائوپنگ ایرانی پس از مائو سخن میگفتند، پس از حذف شدن هاشمی رفسنجانی از معادلات سیاسی، به دنبال یافتن دن شیائوپنگ خود از بین چهره‌هایی همچون روحانی، لاریجانی و ناطق نوری هستند و گفته می‌شود که حتی برای شرایط به صفر رسیدن شانس این گزینه‌ها، به سراغ ملاهای صاحب نفوذ و کمتر دیده شده‌ای مانند اعرافی نیز رفته‌اند.
‏اما خروجی این تلاش‌ها، چه دن شیائوپنگ مورد نظر دنباله‌های هاشمی رفسنجانی باشد و چه بن سلمان اصلاح طلبان یا اصولگرایان، تنها یک وظیفه بنیادی خواهد داشت و در انجام این وظیفه، حمایت همه این گروهها را پشت سر خود خواهد دید.
‏او باید مانند دوران ظهور خاتمی، توهم اصلاح پذیری جمهوری اسلامی را دوباره ایجاد کند. چون بدون وجود چنین توهمی، ادامه کار این رژیم هر روز غیر ممکن تر خواهد شد.
‏اما خریدن زمان برای مستهلک کردنِ تنها آلترناتیو واقعا موجود جمهوری اسلامی یعنی پهلوی و نا امید ساختن مردم از او یا نهایتا حذف این گزینه، بقای جمهوری اسلامی را برای همیشه تضمین خواهد کرد و در این شرایط همه این گروهها، حتی اگر در کسب جایگاه رهبر رژیم هم ناکام مانده باشند، سهمی لااقل به اندازه 45 سال گذشته از منابع ثروت و قدرت در ایران خواهند داشت.
‏آنچه اکنون اهمیت دارد، موفقیت یا عدم موفقیت این جمع در فروش رویایشان است.

آیا برای دولتهای غربی -هر اندازه هم که آنان را نسبت به جمهوری اسلامی مهربان بدانیم- پذیرفتن ظهور بن سلمان در حکومتی که حاضر نیست به کنوانسیون مقابله با تامین مالی تروریسم (CTF) بپیوندد یا از لیست سیاه FATF خارج شود، باورپذیر خواهد بود؟ آیا قرار است مشارکت شرکتهای بین‌المللی در پروژه‌های نفت و گاز و زیرساخت و یا آوردن ستارگان فوتبال جهان به لیگ کشوری -چنانکه نسخه اصلی بن سلمان انجام داده-مانند تامین مالی حزب‌الله و حشدالشعبی، از طریق چمدانهای دلار تامین مالی شود؟
‏یا قرار است بن سلمان یا دن شیائوپنگ برآمده از اندرونی جمهوری اسلامی، تن به شفافیت مالی و عدم حمایت از بنیادگرایانی که سالها در منطقه پرورش داده بدهد؟ آیا در این صورت، کانونهای پرقدرت درون جمهوری اسلامی، قرار است دل از رانتهای متنوع و انحصار همه بازارها و انواع دسترسیها به منابع قدرت و ثروت برکنند و با رهبر جدید برای آبادی ایران بکوشند؟ به نظر می‌رسد که پذیرفتن تخت بودن زمین، آسان‌تر از پذیرفتن این رویاست.
‏البته شاید در جهانی که روسیه و چین فاسد، پذیرفته شده و صاحب جایگاه ممتاز هستند، احتمال اینکه مدلی روسی از فساد در ایران هم به عنوان دستاورد بن سلمان ایرانی اعلام شود و دولتهای غربی با آن کنار بیایند، وجود داشته باشد، اما اینکه خود چین و روسیه نیز با آن کنار بیایند، همچنان غیر ممکن به نظر می‌رسد. زیرا اگر قرار باشد ایران وارد اقتصاد جهان شود، نه بازار و نفت رایگانش در انحصار چین خواهد بود و نه اختیار برداشت از منابع گاز آن را روسیه در دست خواهد داشت.
‏و اگر در نهایت قرار باشد سهم باندهای فساد درون جمهوری اسلامی و سهم چین و روسیه از منابع و منافع ایران، دست نخورده باقی بماند، باید دید اصولا تفاوت دن شیائوپنگ ایرانی، با علی خامنه‌ای که ظاهرا قرار است در این داستان نقش مائو را داشته باشد، چیست؟
‏اما برای اتاق فکرهای جمهوری اسلامی در وضعیت امروز ایران، مهمتر از دولتهای غربی در این بازار رویافروشی، مردم ایران هستند که پس از دی ماه 96 تا کنون بارها برای عبور از تمامیت جمهوری اسلامی، یکپارچه قیام کرده‌اند و در هیچ‌یک از انتخاباتهای نمایشی رژیم پس از سال 96، حضور نیافتند.
‏نشانه‌هایی که تا امروز و در پی قیامهای چندسال اخیر مردم ایران به چشم خورده، این است که همین سه گروه ذینفع به همراه بخشی از اپوزیسیون جمهوری اسلامی که ریشه‌های فکری یا منافع مشترک با این سه گروه دارند، تمام تلاش خود را به کار بسته‌اند تا به موازات اینکه مشکل ایران را از  “جمهوری اسلامی” به “علی خامنه‌ای” تقلیل می‌دهند، راه حل را نیز به مسائل تقلیل یافته‌ای همچون پوشش اختیاری گره بزنند تا بن سلمان یا دن شیائوپنگ پنهان شده در پستوهای جمهوری اسلامی، به محض رونمایی هم مشکل را حل کرده باشد و هم راه حل را اجرا کند.
‏در واقع آنها گمان می‌کنند که با ترویج و تحکیم این باور که مشکل ایرانیان با جمهوری اسلامی،  تنها آزادی پوشش و نهایتا آزادی خرید و فروش و مصرف مشروبات است و علت این مشکلات هم علی خامنه‌ای است، مسیر فروش رویای دروغین اصلاح جمهوری اسلامی به مردم ایران را هموار کنند. زیرا اگر مردم این ادعاها را باور کنند، آنگاه مرگ خامنه‌ای و آزادسازی حجاب به وسیله جانشین او را به معنای پیروزی خود و اصلاح و نرمال شدن جمهوری اسلامی خواهند پذیرفت.

اما فروختن چنین باوری به مردم ایران که نه تنها در آبان 98 و انقلاب ناکام 1401 خود، بلکه در انتخاباتهای پس از این دو رویداد نیز نشان داده‌اند هیچ علاقه‌ای به استمرار جمهوری اسلامی و هیچ اعتمادی به حاملان گفتمان اصلاح پذیری این رژیم ندارند و دغدغه‌هایشان فراتر از آزادی پوشش و حتی فراتر از رفاه و معیشت است و به دنبال احیای هویت ملی و احترام و آزادی‌های خود در سطح ایران، منطقه و جهان هستند، کاری نیست که نیروهای سیاسی موجود توان آن را داشته باشند.

به کارگیری جمعی بسیار وسیع از سلبریتی‌ها و حتی معرفی برخی از آنها به عنوان اپوزیسیون، شاید آخرین تلاش اتاق فکرهای جمهوری اسلامی برای زمینه‌سازی فروش مجدد رویای اصلاح، این بار با جانشین علی خامنه‌ای باشد. راهکاری که تا امروز نشانه‌ای از موفقیت آن به چشم نمی‌خورد و حتی همراهی این گروه از سلبریتی‌ها با موج حمایت از رفح نیز، به جز دنباله‌های همان سه جریان در داخل و خارج از کشور، نتوانست توفیقی در بین مردم کوچه و خیابانهای ایران کسب کند.

‏آنچه تا امروز می‌توان با اطمینان گفت، این است که مردم ایران جمهوری اسلامی را حتی بدون علی خامنه‌ای و حتی با آزاد کردن حق پوشش، نه اصلاح شده می‌دانند و نه قابل اصلاح. باید منتظر ماند و دید که تا روز مرگ علی خامنه‌ای، برای فروش بن سلمان ایرانی به این مردم، چه راه‌های دیگری آزموده خواهد شد.

‏روزنامه‌نگار و تحلیل‌گر سیاسی اندیشکده مسائل ایران

Total
0
Shares