ساختار اصلاحناپذیر و بنیادگرایانه جمهوری اسلامی مانع از هرگونه تغییر مسالمتآمیز خواهد شد. به همین دلیل الگوی تغییر ملیگرایان مسالمتجویانه خواهد بود، نه مسالمتآمیز.
اپوزسیون ملی بیش از هر گروهی نگران ایران و آینده سرزمینی آن است و بدنبال رفع موانع و کمهزینهترین روش تغییر برای بازگشت به ریل ایرانگرایی است. به همین دلیل تاکید برانقلاب ملی و رهبری متمرکز امکانهای نامطلوب را کمینه و شرایط ایجاد دولت ملی را فراهم میکند.
جمهوری اسلامی به دلیل ساختار پیچیده سیاسی، اجتماعی و امنیتیاش یکی از دشوارترین کشورها برای اعمال تغییرات حکومتی به شمار میرود. در چند دهه اخیر، اعتراضات گسترده و تلاشهای داخلی نتوانستهاند رژیم را به چالش بکشند و تحریمهای اقتصادی نیز منجر به ساقط شدن قدرت نهادهای امنیتی نشده است. در چنین شرایطی، ضرورت وجود یک رهبری ملی و اجرای یک طرح منطقهای و بینالمللی هماهنگ برای تغییر در ایران، بیش از پیش احساس میشود. رضا پهلوی به عنوان یک چهره ملی و دموکراتیک که بر حفظ تمامیت ارضی ایران تأکید دارد، میتواند نقشی محوری در این فرآیند ایفا کند.
در این مقاله، به بررسی انواع مداخلههای خارجی، شرایط و ابزارهای مورد نیاز برای اجرای آنها، و همچنین نقش رضا پهلوی و طرح پیشنهادی پیمان کوروش به عنوان یک چارچوب منطقهای برای حمایت از ایران دموکراتیک آینده پرداخته میشود.
۱. اهمیت رهبری ملی و نقش رضا پهلوی در حفظ اتحاد و تمامیت ارضی
الف. چرا وجود رهبری ملی در تغییرات سیاسی حیاتی است؟
«مسئلهی ما ملی است و راهکارِ ملی هم میخواهد. جامعه به شدت ملیگراست. ملیگراییِ ایرانی لیبرال و مدنی است. این ملیگرایی فراتر از میهندوستی براساس مسئلهی ایران رشد و سامان یافته است. پاسخی به تصویرِ روشن آینده و مسئلهی توسعه است. تغییرخواهان و چراییِ تغییر را در خود دارد » {مجید توکلی}
پژوهشها و بررسیهای عوامل موثر بر جنبش های اجتماعی و انقلاب ها نشان میدهد وجود رهبری ملی و تلاش برای ایجاد سازماندهی معنادار در مسیر تغییرات میتواند شانس موفقیت را زیاد کند و در بیشتر موارد هم حضور یک رهبر قدرتمند ملیگرا توانسته است کمک کند که بتواند اعتماد گروههای مختلف را جلب کند، از بروز آشفتگی، هرجومرج و جنگ داخلی جلوگیری میکند. رهبری ملی میتواند:
۱.برنامهریزی برای دوران گذار را انجام دهد و از ایجاد خلأ قدرت جلوگیری کند.
۲.هدایت گروههای مختلف داخلی را برعهده بگیرد و از بروز اختلافات و رقابتهای داخلی جلوگیری نماید.
۳.یک پیام واحد را به جامعه بینالمللی منتقل کند، که منجر به ایجاد اجماع جهانی برای حمایت از تغییرات میشود.
ب. نقش رضا پهلوی در این ساختار
رضا پهلوی، به عنوان یک چهره شناختهشده در اپوزیسیون ایران، دارای ویژگیهای لازم برای ایفای نقش رهبری ملی است:
۱.مشروعیت ملی: او بهعنوان فرزند آخرین شاه ایران، برای بسیاری از ایرانیان نماد پیوند با تاریخ و سنتهای ایرانی و ارزشهای ملی است.
۲.گفتمان فراگیر: رضا پهلوی بر گذار مسالمتآمیز، عدم انتقامجویی و حفظ تمامیت ارضی تأکید دارد، که این ویژگیها او را از دیگر رهبران اپوزیسیون متمایز میکند.
۳.جلوگیری از تجزیه و فروپاشی: در شرایطی که گروههای مختلفی ممکن است پس از فروپاشی رژیم به دنبال منافع خاص خود باشند، رضا پهلوی میتواند به عنوان یک نیروی تثبیتکننده عمل کند و اتحاد ملی را تضمین نماید.
ج. تأکید بر حفظ تمامیت ارضی و جلوگیری از تجزیه
یکی از بزرگترین خطرات پس از هرگونه تغییر حکومتی در ایران، احتمال تجزیهطلبی و بروز شکافهای قومی و مذهبی است. رضا پهلوی، با گفتمان ملیگرایی و تأکید بر هویت مشترک ایرانی، تلاش کرده است تا این نگرانیها را برطرف کند. او بهصراحت اعلام کرده است که گذار به دموکراسی باید بدون آسیب به تمامیت ارضی ایران انجام شود و هرگونه تجزیه یا فروپاشی، تنها به نفع دشمنان خارجی خواهد بود.
۲. انواع مداخلات خارجی: ابزارها و سناریوهای مختلف
مداخلههای خارجی میتوانند در سطوح مختلف و با اهداف گوناگون صورت بگیرند. از مداخلات اطلاعاتی و امنیتی گرفته تا حملات نظامی محدود و ایجاد فشارهای سیاسی و اقتصادی، همه این ابزارها میتوانند برای تضعیف رژیم و تقویت نیروهای داخلی مورد استفاده قرار گیرند. در اینجا به بررسی دقیق هر یک از این سناریوها و شرایط مورد نیاز برای اجرای آنها میپردازیم.
الف. مداخلات اطلاعاتی و امنیتی: ستون اصلی تغییرات در ایران
۱. ارائه اطلاعات استراتژیک و تاکتیکی:
– در شرایط فعلی، نیروهای نظامی و امنیتی جمهوری اسلامی از ناتوانی نظامی خود نسبت به کشورهای پیشرفته آگاه هستند. آنها به خوبی میدانند که توانایی نیروی هوایی، دریایی و زمینی ایران در برابر نیروهای خارجی بسیار محدود است.
– ارائه اطلاعات دقیق از نقاط ضعف درون ساختار سپاه، مراکز فرماندهی و شبکههای مالی و لجستیکی، میتواند به نیروهای داخلی کمک کند تا برنامههای سرکوب را خنثی کنند و هماهنگی بیشتری برای اعتراضات گسترده داشته باشند.
۲. حملات سایبری و عملیاتهای اطلاعاتی:
– حملات سایبری به شبکههای ارتباطی و مالی رژیم میتواند به شدت توانایی رژیم را در سرکوب اعتراضات گسترده تضعیف کند. برای مثال:
– اختلال در سیستمهای مالی و بانکی رژیم میتواند منابع مالی آنها را برای اجرای عملیاتهای سرکوب کاهش دهد.
– حملات به شبکههای ارتباطی سپاه و انتشار اطلاعات حساس میتواند باعث آشفتگی در ساختار فرماندهی شود.
۳. حمایت از شبکههای اطلاعاتی مخفی و رسانهای:
– ایجاد و تقویت شبکههای اطلاعاتی مخفی در داخل کشور برای جمعآوری اطلاعات و افشای فساد در میان رهبران نظام میتواند به تضعیف اعتبار رژیم کمک کند.
– حمایت از رسانههای آزاد و زیرزمینی برای پخش پیامهای اپوزیسیون و بسیج عمومی بسیار حیاتی است.
ب. مداخله نظامی محدود: تغییر موازنه قدرت در میدان
در دورهای از انقلابهای انتهای قرن ۲۰ و ابتدای قرن ۲۱ نمونههای متفاوتی از انقلابها در اروپای شرقی بهوقوع پیوست که با توجه به مداخلهی محدود و کنترلشدهی ناتو و آمریکا علیه رژیم میلوشویچ در یوگسلاوی میتوان اهمیت متوقفسازی حمایت نظامی از حکومت مستقر را مشاهده کرد. در این نمونه پس از دورهای از جنگ فرسایشی محدود و تضعیف بنیادهای اقتصادی و توسعهای در یوگسلاوی و با توجه به شکلگیری یک جنبش جوان فراگیر علیه حکومت نیاز به تضمین از عدم همراهی نظامیان با حکومت وجود داشت. مداخلهی محدود نظامی علاوه بر هدفگیری پادگانها و هشدارهای جدی به نظامیها برای پرهیز از بهکارگیری سلاح علیهی مردم عادی با هدفگیری کاخ ریاستجمهوری به اپوزیسیون امکان پیروزی نهایی را داد. در شرایط خاصی و با وجود تفاوتهای ساختار سیاسی و اجتماعی ایران و یوگسلاوی میتوان از مداخله محدود نظامی برای متوقفسازی نظامیان در فرایند سرکوب استفاده کرد و با توجه به وجود اپوزیسیون ملی در ضربات خاصی که حکومت دریافت میکند، بهسوی نتیجه مشخص حرکت کرد.
مداخله نظامی گسترده میتواند به بیثباتی و جنگ داخلی منجر شود، اما حملات محدود و هدفمند میتواند بدون ایجاد آشوب، قدرت رژیم را به شدت کاهش دهد:
۱. حملات هوایی به مراکز حساس:
– هدف قرار دادن مراکز فرماندهی، انبارهای سلاح، و تأسیسات موشکی رژیم میتواند توان نظامی آنها را برای مقابله با اعتراضات گسترده کاهش دهد که میتوان کاملا نمونه صربستان را مدلی موفق و کاملا جدا از نمونههای افغانستان و عراق دانست.
۲. ایجاد مناطق امن:
– ایجاد منطقه پرواز ممنوع در مناطقی که اعتراضات گستردهای در حال شکلگیری است، میتواند مانع از استفاده نیروی هوایی رژیم برای سرکوب شود که میتوان به نمونه لیبی و عراق ۱۹۹۱ اشاره کرد.
۳. حمایت از نیروهای داخلی ناراضی:
– در درون نیروهای نظامی، بهویژه در نیروی هوایی و نیروی زمینی، بخشهایی از افسران و فرماندهان به دلیل ضعف تجهیزات و عدم دسترسی به فناوریهای مدرن، نسبت به تواناییهای خود ناامید هستند و ممکن است به راحتی به جریان اپوزیسیون بپیوندند.
– ارائه تجهیزات دفاعی و ارتباطی پیشرفته به این نیروها میتواند از آنها در برابر تهدیدات رژیم محافظت کند و زمینه را برای تضعیف ساختار نظامی رژیم فراهم آورد.
ج. ایجاد ائتلاف منطقهای: طرح کوروش و نقش اسرائیل
یکی از راهکارهای کلیدی برای موفقیت مداخله در ایران، ایجاد یک ائتلاف منطقهای است که بتواند از یک ایران دموکراتیک و باثبات حمایت کند. در این میان، طرح پیمان کوروش به عنوان یک ابتکار عمل منطقهای میتواند نقش محوری ایفا کند.
۱. پیمان کوروش: یک اتحاد منطقهای برای صلح و ثبات
– پیمان کوروش به عنوان طرح پیشنهادی رضا پهلوی، میتواند یک چارچوب برای همکاری میان ایران آینده و کشورهای منطقه باشد.
– این پیمان میتواند بر همکاریهای امنیتی، اقتصادی و سیاسی میان کشورهای منطقه، بهویژه اسرائیل، مصر، عربستان سعودی و امارات تأکید داشته باشد.
– هدف اصلی این پیمان، ایجاد یک ساختار منطقهای برای مقابله با تهدیدات امنیتی مشترک و همچنین حمایت از یک ایران دموکراتیک است.
۲. نقش اسرائیل به عنوان شریک استراتژیک
– اسرائیل به دلیل تهدیدات امنیتی ناشی از رژیم کنونی ایران، میتواند به عنوان یکی از حامیان اصلی تغییرات در ایران عمل کند.
– همکاری اطلاعاتی و امنیتی اسرائیل با اپوزیسیون ایرانی، از طریق ارائه اطلاعات دقیق، عملیاتهای سایبری و حتی حمایت نظامی محدود، میتواند به تقویت جبهه مخالفان منجر شود. ایجاد همکاریهای استراتژیک میان اسرائیل و اپوزیسیون ایرانی میتواند به تقویت زیرساختهای امنیتی و اطلاعاتی اپوزیسیون کمک کند. اسرائیل، با تواناییهای پیشرفته در حوزه اطلاعاتی و عملیاتهای سایبری، میتواند به اپوزیسیون کمک کند تا شبکههای سرکوبگر رژیم را مختل کرده و سیستم فرماندهی و کنترل جمهوری اسلامی را تضعیف کند.
– همکاری عملیاتی در حمایت از نیروهای داخلی: در صورت بروز اعتراضات گسترده و نافرمانیهای مدنی در مقیاس بزرگ، اسرائیل میتواند از طریق کمک به هماهنگیهای نظامی و ارائه تجهیزات نظامی محدود به نیروهای ناراضی داخلی، توان آنها را برای مقاومت در برابر سرکوبها افزایش دهد.
۳. نقش کشورهای عربی و تکمیل طرح کوروش
– کشورهای عربی مانند عربستان سعودی، امارات و بحرین میتوانند از طریق حمایت مالی، دیپلماتیک و حتی نظامی به تقویت نیروهای اپوزیسیون کمک کنند.
– همکاری میان ایران آینده و کشورهای حاشیه خلیج فارس در قالب پیمان کوروش میتواند به شکلگیری یک ائتلاف امنیتی جدید در خاورمیانه منجر شود که تهدیدات ایران کنونی را خنثی کند و به ثبات بلندمدت منطقه کمک نماید.
– در کنار پیمان ابراهیم که منجر به عادیسازی روابط میان اسرائیل و برخی کشورهای عربی شده، پیمان کوروش میتواند نقش مکملی ایفا کند و محور همکاریهای منطقهای را به سمت ایران دموکراتیک آینده گسترش دهد.
د. نقش ایالات متحده آمریکا در حمایت از اپوزیسیون
در ایالات متحده، مشی تغییر همراه رویکردحزب جمهوریخواه بوده و رویکرد تهاجمیتری نسبت به رژیم جمهوری اسلامی داشته است. دموکرات ها باید در سیاستشان تغییر ایجاد کنند و در برخی از خوشبینی ها و پروپاگانداهای درون حزب دموکرات تجدید نظر کنند. از زمان خروج دولت ترامپ از توافق هستهای (برجام)، جمهوریخواهان رویکردی مبتنی بر فشار حداکثری علیه رژیم ایران را دنبال کردهاند. در شرایط کنونی، همکاری و حمایت هردو حزب از طرحهایی مانند پیمان کوروش میتواند در چندین زمینه مؤثر باشد:
۱.حمایت سیاسی و دیپلماتیک از رهبری ملی رضا پهلوی:
– تأیید و به رسمیت شناختن رضا پهلوی بهعنوان نماینده مشروع اپوزیسیون ایرانی از سوی ایالات متحده میتواند منجر به افزایش مشروعیت بینالمللی او شود.
– در صورت شکلگیری یک دولت جمهوریخواه در آمریکا، احتمالاً تمرکز بیشتری بر حمایت از نیروهای دموکراتیک و تقویت اپوزیسیون در ایران صورت خواهد گرفت.
۲.تقویت فشار اقتصادی و تحریمهای هدفمند:
– جمهوریخواهان آمریکا بهدنبال تقویت تحریمها علیه نهادهای کلیدی جمهوری اسلامی، بهویژه سپاه پاسداران، هستند. این تحریمها میتواند منابع مالی رژیم را برای سرکوب مردم محدود کرده و به تضعیف ساختار قدرت بیانجامد.
– ارائه کمکهای مالی و تجهیزاتی به سازمانهای مخالف رژیم که در خارج از ایران فعالیت دارند، میتواند اپوزیسیون را در مدیریت اعتراضات و رهبری جنبشهای مردمی توانمندتر کند.
۳.ایجاد اجماع بینالمللی علیه جمهوری اسلامی:
– ایالات متحده میتواند از نفوذ خود در مجامع بینالمللی مانند شورای امنیت سازمان ملل و اتحادیه اروپا برای ایجاد اجماعی جهانی علیه جمهوری اسلامی و حمایت از اپوزیسیون به رهبری رضا پهلوی استفاده کند.
– استفاده از روابط قوی با کشورهای منطقه، مانند اسرائیل و عربستان سعودی، برای تشکیل یک ائتلاف منطقهای به منظور مقابله با نفوذ ایران و ایجاد بسترهای همکاری پس از فروپاشی رژیم.
۳. پیمان کوروش: چارچوب منطقهای برای حمایت از یک ایران دموکراتیک
«از طریق این شراکت، از طریق این اقدام هماهنگ است که میتوانیم به آزادی برای مردم ایران، امنیت برای اسرائیل و ایالات متحده و جهان عرب و یک فرصتی واقعی جهت آیندهای روشن برای فلسطینیان دست یابیم. اگر دست به عمل نزنیم و جمهوری اسلامی بر سر کار بماند، هیچکدام از اینها ممکن نیست. اما اگر با هم کار کنیم، میتوانیم رفاه و کرامت را برای مردم خود و ثبات و امنیت را برای جهان خویش تضمین کنیم و از پیمان ابراهیم به پیمان کوروش گسترش دهیم.» {شاهزاده رضا پهلوی}
طرح پیمان کوروش، که توسط رضا پهلوی در سخنرانیهای اخیرش مطرح شده است، به عنوان یک ابتکار عمل منطقهای برای ایجاد ثبات و صلح در خاورمیانه شناخته میشود. این پیمان، که مشابه پیمان ابراهیم طراحی شده، تلاش میکند تا با ایجاد همکاریهای منطقهای و بینالمللی، یک چارچوب امنیتی و اقتصادی برای حمایت از ایران دموکراتیک و متحد ایجاد کند.
الف. اهداف و محتوای پیمان کوروش
۱.ایجاد یک ائتلاف منطقهای برای حمایت از ثبات:
– پیمان کوروش بر حمایت کشورهای منطقه از یک ایران دموکراتیک و مشارکت در امنیت جمعی تأکید دارد. کشورهای عضو این پیمان، متعهد به همکاری برای مقابله با تهدیدات مشترک، از جمله گروههای تروریستی و عناصر بیثباتکننده در منطقه خواهند بود.
– این پیمان همچنین بر حفظ تمامیت ارضی ایران و جلوگیری از هرگونه تجزیهطلبی تأکید دارد و تلاش میکند تا از تبدیل شدن ایران به یک میدان جنگ داخلی جلوگیری کند.
۲.همکاریهای امنیتی و اطلاعاتی:
– کشورهای عضو، از جمله اسرائیل، عربستان سعودی، امارات و مصر، میتوانند در زمینههای اطلاعاتی و امنیتی برای حمایت از نیروهای داخلی ایرانی و مقابله با تهدیدات رژیم جمهوری اسلامی همکاری کنند.
– همکاریهای اطلاعاتی میان کشورهای عضو، بهویژه در زمینه شناسایی شبکههای تروریستی، مراکز نظامی رژیم، و منابع مالی سپاه میتواند قدرت سرکوب رژیم را به شدت کاهش دهد.
۳.حمایت اقتصادی و بازسازی پس از گذار:
– یکی از اهداف اصلی پیمان کوروش، حمایت اقتصادی از ایران در دوران گذار و بازسازی زیرساختهای تخریبشده است.
– کشورهای منطقه، با مشارکت در پروژههای بازسازی و توسعه اقتصادی، میتوانند به ایجاد یک اقتصاد پایدار در ایران کمک کنند و مانع از شکلگیری دولتهای افراطی یا گروههای شبهنظامی در دوران گذار شوند.
ب. نقش کلیدی اسرائیل در پیمان کوروش
۱.همکاری اطلاعاتی و نظامی:
– اسرائیل، به عنوان یکی از پیشرفتهترین کشورهای منطقه در حوزه اطلاعاتی و امنیتی، میتواند به عنوان ستون اصلی پیمان کوروش در جمعآوری اطلاعات، اجرای عملیاتهای سایبری و حمایت از نیروهای داخلی عمل کند.
– ایجاد ساختارهای اطلاعاتی مشترک برای تبادل اطلاعات و هماهنگی در مقابله با رژیم جمهوری اسلامی میتواند به شدت توانایی رژیم در مقابله با اعتراضات داخلی را کاهش دهد.
۲.نقش اسرائیل در ایجاد اجماع بینالمللی:
– اسرائیل، با استفاده از روابط دیپلماتیک خود در آمریکا و اروپا، میتواند نقش مهمی در بسیج حمایتهای بینالمللی برای شکلگیری یک اجماع جهانی علیه رژیم جمهوری اسلامی و حمایت از رهبری رضا پهلوی ایفا کند.
ج. حمایت کشورهای عربی:
۱.تضمین امنیت و جلوگیری از تهدیدات منطقهای:
– کشورهای عربی، بهویژه عربستان سعودی و امارات، میتوانند از طریق مشارکت در پیمان کوروش، به تضمین امنیت منطقهای و جلوگیری از هرگونه تنش و درگیری پس از فروپاشی رژیم جمهوری اسلامی کمک کنند.
۲.سرمایهگذاری در بازسازی اقتصادی:
– کشورهای عضو پیمان کوروش، میتوانند در سرمایهگذاریهای بلندمدت در ایران پس از فروپاشی رژیم مشارکت کنند و با تقویت اقتصاد محلی، از بازگشت نیروهای افراطی به قدرت جلوگیری نمایند. با توجه به ساختار پیچیده ایران و نقش کلیدی نیروهای نظامی و امنیتی در حفظ قدرت، هرگونه مداخله خارجی نیازمند یک رویکرد جامع و چندلایه است. پیمان کوروش، با محوریت رضا پهلوی، میتواند به عنوان چارچوبی برای ائتلاف منطقهای و بینالمللی عمل کرده و زمینه را برای گذار مسالمتآمیز به سوی دموکراسی فراهم کند. ایجاد یک ائتلاف منطقهای قدرتمند، همراه با حمایت اطلاعاتی، نظامی و اقتصادی از اپوزیسیون به رهبری رضا پهلوی، میتواند به شکلگیری بنیانهای یک ایران آزاد، باثبات و متحد منجر شود.