بررسی شش مدل ممکن برای انقلاب ملی در ایران
مدل دوم : مدل انتقال قدرت از طریق خرابکاری شرافتمندانه و سازش حکومت با رهبری واحد مخالفان
اندیشکده مسائل ایران، شش مدل تغییرِ ممکن در ایران که در مقاله اخیر اشاره شده را جداگانه بررسی میکند.
مدل انتقال قدرت از طریق سازش میان حکومت و مخالفان، یکی از پیچیدهترین اما مؤثرترین روشهای تغییر سیاسی است. این مدل، برخلاف مدلهای مبتنی بر انقلاب یا سرنگونی مستقیم، بر اساس تعامل میان دو طرف برای رسیدن به توافقی معنادار و پایدار شکل میگیرد. تجربه آفریقای جنوبی در پایان دادن به رژیم آپارتاید، یکی از برجستهترین نمونههای این مدل است که با مذاکره میان دو نیروی متخاصم و ایجاد یک دولت انتقالی موفق شد. مدل انتقال قدرت از آپارتاید و نظام کاملاً بسته آفریقای جنوبی به یک دموکراسی نسبی یک تجربهی منحصربهفرد است. باوجوداین میتوان مشابهتهایی با نمونههای انقلاب مخملی چکسلواکی و جنبش ضدکمونیستی مجارستان و دو رفراندوم ۸۸ و ۸۹ شیلی یافت. بهطورکلی “انقلابهای مذاکرهشده” یک گونهی جدید از انقلابهاست که بهراحتی از دیگر مدلها قابل تفکیک نیست. با وجود این میتوان نمونه آفریقای جنوبی را ممتاز و متفاوت دانست و از دیگر موارد که در مدلهای دیگر بررسی شده است، جدا کرد.
در این مقاله، جزئیات مدل آفریقای جنوبی بررسی شده و نقاط قوت، ضعف و امکانپذیری این مدل برای شرایط ایران تحلیل میشود. همچنین به نمونههای مشابه و شکستخورده پرداخته و درسهای آنها بررسی خواهد شد.
تجربه آفریقای جنوبی مطالعه موردی موفق در دوره آپارتاید و تبعیض نژادی در این مورد است.
رژیم آپارتاید از سال ۱۹۴۸ سیاستهای تبعیضآمیز شدید علیه اکثریت سیاهپوست را اجرایی کرد. این رژیم از نظر بینالمللی به شدت منزوی شده و با بحرانهای داخلی و اقتصادی مواجه بود.
نلسون ماندلا، رهبر کنگره ملی آفریقا (ANC)، پس از سالها زندان به نماد مقاومت تبدیل شد. او توانست رهبری واحد و مشروعی برای مذاکره با رژیم آپارتاید ارائه دهد.
تحریمها و فشارهای بینالمللی اقتصادی، سیاسی و ورزشی علیه رژیم آپارتاید، همچینین خرابکاریهای شرافتمندانه و هوشمندانه مردم، این حکومت را به پذیرش مذاکره وادار کرد.
خرابکاریهای هوشمندانه و غیرخشونتآمیز در آفریقای جنوبی، بخشی از استراتژی موفقیتآمیز ANC در فشار بر رژیم آپارتاید بود. ماندلا و دیگر رهبران جنبش با تأکید بر دفاع مشروع، این اقدامات را به ابزاری مؤثر و مشروع برای تغییر رژیم تبدیل کردند. این تجربه نشان میدهد که خرابکاری هوشمندانه، اگر بهدرستی طراحی و اجرا شود، میتواند به عنوان یک ابزار کلیدی در تغییرات سیاسی عمل کند.
در اوایل دهه ۱۹۹۰، مذاکراتی میان کنگره ملی آفریقا و دولت سفیدپوست به رهبری اف.دبلیو. کلرک آغاز شد.
در سال ۱۹۹۴، انتخابات آزاد برگزار شد و نلسون ماندلا بهعنوان رئیسجمهور انتخاب شد. دولت انتقالی، فرایند گذار به دموکراسی را مدیریت کرد.
میتواندچهار عامل موفقیت را این گونه برشمرد:
۱- رهبری واحد و قوی مخالفان:
نلسون ماندلا توانست اکثریت سیاهپوست و سایر گروههای مخالف را متحد کند.
۲- فشار بینالمللی:
تحریمها و انزوای رژیم آپارتاید، حکومت را وادار به مذاکره کرد.
۳- خرابکاریهای شرافتمندانه و هوشمندانه:
اختلال در زیرساختهای حیاتی رژیم(قطع خطوط برق و راهآهن) و تخریب دفاتر حکومتی و حمله به زیرساختهای تبلیغاتی-رسانهای رژیم از جمله خرابکاریهای هوشمندانه مردم علیه رژیم آپارتاید بود که نلسون ماندلا از آن به عنوان دفاع مشروع یاد کرده بود.
۴- پذیرش سازش از سوی هر دو طرف:
رژیم آپارتاید و کنگره ملی آفریقا هر دو پذیرفتند که گذار مسالمتآمیز بهتر از درگیری نظامی است.
آیا امکان مدل سازش در تغییراتِ ایران امکانپذیر است؟
وجود رهبری ملی شاهزاده رضا پهلوی میتواند بهعنوان نماد رهبری واحد و مشروع مخالفان در مذاکره میتواند موثر باشد ولی عدم اعتماد میان طرفین به دلیل سابقه سرکوب گسترده توسط حکومت، اعتماد مخالفان به سازش را دشوار کرده است.
سپاه پاسداران و نیروهای امنیتی ممکن است مانعی برای سازش باشند.
به احتمال زیاد جمهوری اسلامی زیر بار تضمینهایی برای انتقال قدرت مسالمتآمیز و برگزاری انتخابات آزاد نخواهد داد.
مدل سازش میان حکومت و مخالفان، همانطور که در آفریقای جنوبی نشان داده شد، یکی از روشهای مؤثر برای انتقال قدرت است. این مدل بر اساس مذاکرات معنادار و تعامل مسالمتآمیز شکل میگیرد. در ایران، اگرچه چالشهایی وجود دارد، اما با تقویت رهبری مخالفان، افزایش فشارهای خارجی و تعهد به سازش معنادار، این مدل میتواند زمینهساز تغییرات بنیادی و پایدار باشد.
پانتهآ گرشاسبی, اندیشکده مسائل ایران